سربازسایبری آخرین مطالب
همه ی ما میدانیم که همه ی ادیان الهی یک چیز را به جهانیان می آموختند. و آن چیز یکتا پرستی بود.
این رو ما هم از لحاظ اعتقادی قبول داریم و هم از لحاظ عقلی از لحاظ اعتقادی چون پیامبران و کتب دینی این را گفته اند... و از لحاظ عقلی قبول داریم چون میدانیم وقتی همه ی ادیان را یک شخص واحد به وجود بیاورد اهدافش هم مشترک است. پس وقتی خداوند تمام ادیان الهی را به وجود بیاورد هدفش هم مشترک است و آن رفتن به سوی کمال و یکتا پرستی است. حالا یک سوال اگر اهداف تمام ادیان الهی مشترک است , پس این همه اختلاف موجود در ادیان برای چیست؟ چرا تمام ادیان با هم مشکل دارند؟ چرا با هم فرق میکنند؟ چرا تمام پیامبران دینی و الهی و تمام کسانی که میخواستند دین حق را به مردم بفهمانند مورد عذاب و شکنجه واقع شدند؟ چرا ظالمان زمان حضرت عیسی به دنبال او بودند برای کشتنش؟ (و به اعتقاد مسیحیان به سلیب کشیده شد؟) اصلا چرا میخواسنتد او را بکشند؟ چرا حضرت موسی انقدر رنج و عذاب کشید؟ چرا حضرت محمد با سختی زیاد و آزار اذیت زیاد توانست اسلام را به پا دارد؟ و چرا هیچکس با کفار و ادیان ساختگی مبارزه نکرد؟و چرا کفار با هم مشکلی ندارند؟ و هیچیک از این ادیان مورد مخالفت صاحبان قدرت قرار نگرفتند؟ چرا همه ی پیروان ادیان الهی با هم در جنگ و ستیز هستند؟ چرا در یک دین مثلا اسلام چندین فرقه و مذهب به وجود آمده؟ این ها سوالاتی است که با آنان میشود به واحد بودن اهداف تمام ادیان الهی پی برد. و حق یا نا حق بودن دینی را تشخیص داد. خوب حقیقت این است که همیشه یک خدا و یک پیام پشت تمام ادیان وجود دارد. و ما ضرورتا باید به دین موسی و عیسی و محمد ایمان داشته باشیم.
بیایید به تاریخ ادیان یکتا پرستی نگاهی بیندازیم تا بفهمیم آن ها چگونه مورد تحریف قرار گرفتند. با دین یهود و کتاب تورات شروع میکنیم. پادشاهی یهودیان در مصر (نوادگان حضرت یعقوب و برادران حضرت یوسف) توسط چه کسانی نا بود شد؟ توسط بخت النصر! پادشاهی بابلیان یهودیان را در سرزمین یهود شکست دادند و حکومت پادشاهی آنان را متلاشی کردند. و آنها را به عنوان برده به عراق و بابل بردند. و یهودیان از دین واقعی خدا جدا و محروم شدند. و تحت تاثیر حکومت دیکتاتوری و ستمگر بابلی ها قرار گرفتند. کتاب تلمود به دست چه کسانی نوشته شد؟ کتاب تلمود به دست 70 خاخام که در بابل بودند نوشته شد. و اکنون این کتاب توسط قانون و کانون و مرکزی دین یهود میباشد. تلمود توسط بشر نوشته شده. آنها تورات را که از خدا بود ترک کردند و از تلمود پیروی کردند.و تلمود توسط خاخام هایی نوشته شده بود که تحت تاثیر حکومت بابل بودند. هدف از تلمود طرح های برای احاطه بر اورشلیم و معبد سلیمان بود. و آن اهداف به میزان زیادی به اهداف و اساس انجمن های مخفی وابسته و مقید بود. حالا یک سوال! چرا احاطه بر اورشلیم و معبد سلیمان؟ اصلا معبد سلیمان چیه؟ معبد سلیمان خرافه و دروغ است. چیزی به نام معبد سلیمان وجود ندارد. سلیمان کسی است که بنای مسجد را گذاشت و آن را در طول حکومتش توسعه داد. آنجا معبد نبود بلکه یک مسجد بود. پیامبر سلیمان مسجد الاقصی را در راه خدا توسعه داد.
و با وجودی که تمام پیامبران آمدن پیامبران دیگر را بشارت دادند و آنها را تایید کردند ولی باز هم رهبران فاسد با حقیقت مبارزه کردند. بیایید آیه ی 110 سوره ی بقره را با هم بخوانیم: و هنگامی که فرستاده ای از سوی خدا به سراغشان آمد در حالی که با نشانه هایی که نزد آنها بود مطابقت داشت جمعی از آنها که دارای کتاب بودند کتاب را پشت سر انداختند. گویی اصلا از آن خبری ندارند. و قتی رسول الله آمد آنها نمیخواستند از او پیروی کنند. از چیزی پیروی کردند؟ از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم خواندند پیروی میکردند. و شیاطین به مردم سحر و جادو می آموختند. ابلیس و شیاطین در عصر سلیمان ودر طول حکومت سلیمان به مردم سحر و جادو می آموختند. اسدی در تفسیر این آیه می گوید: سلیمان فهمید که شیاطین به مردم سحر و جادو می آموزند. برای همین او تمامی دستورالعمل ها و کتابهایشان را جمع آوری کرد و آنها را از شیاطین و مردم گرفت. و قانونی گذاشت که هرکس سحر و جادو بیاموزد و یا انجام دهد یا آموزش دهد اعدام خواهد شد. او تمامی کتاب ها را جمع آوری و دفن کرد. میگویند در زیر تختش دفن کرد حالا میشود فهمید که طرح های اصلی این نجمن های مخفی احیای معبد سلیمان و حفاری های نزدیک مسجدالاقصی برای دستیابی به گنج مدفون شده است. و آنها تا زمانی که به این هدف نرسند به هیچ وجه متوقف نمیشوند. به همین دلیل مسجد الاقصی را توتئه های بزرگی احاطه کرده است. و برای همین فلسطین مهمترین قسمت از توطئه های جهانی است. و باید آرام آرام برای ظهور قطعی دجال آماده شویم.
بسیاری از ما حتی مسجد الاقصی واقعی را نمیشناسیم و این اصلا اتفاقی نیست. این مسجد الاقصی نیست!! این مسجد قبة الصخره است.
ولی هر زمانی که در کشورهای مسلمان یا خاورمیانه از مسجدالاقصی نام برده میشود این تصویر نشان داده میشود. شما عمدا کنترل شده اید تا اینگونه فکر کنید, تا اگر زمانی مسجد ویران شد شما متوجه نشوید. وهمونطور که میدونید مسجد الاقصی در حال حفاری شدن و تخریب است. و ویرانی این مسجد یکی از اصلی ترین نشانه های ظهور مهدی (ع) است. خوب تا حدی با نفوذ نظام سلطه و فراماسونری در ادیان آشنا شدید و میتوانید فرق ادیان ساختگی و دینی را بفهمید. حال ببینید نظریه های امروز در باره ی خدا , دین و انسان چیست. متوجه شیطانی بودن آن شده اید؟ 1- خدایی وجود ندارد! 2- خدا توهمی ارضا کننده توسط ذهن بشر است و از کمبود علم به وجود آمده! 3-شما خودتان یک خدا هستید. 4-شما به واسطه ی هوشیاری و درکتان یک خالق هستید 5-شما از نسل میمون ها تکامل یافته اید (نظریه ی داروین) 6-هر چه میخواهی انجام بده 7- طبقه ی ممتاز دین را به عنوان ابزاری برای حکومت به وجود آورد اگر شما یکی از موضوعات ذکر شده را قبول دارید در دام برنامه ای جهانی افتادید. برنامه ای که هدفش گمراه کردن شما از راه حقیقت است. با حذف خدا از زندگی شما این برنامه شما را به توجه و تمرکز روی لذات و منفعت های دنیوی میکشاند. آن زمان است که شما ابزاری هستید در دستان طبقه ی ممتاز. چون جهان دجال بر مبنای لذات و مصرف است. به همین دلیل درس اول دین شیطان پرستی این است: هرچه میخواهی انجام بده. کمی در باره اش فکر کنید. موضوع مطلب :
علت تفاوت دیه زن و مرد اگر در فلسفه دیه دقت شود آنگاه معلوم خواهد شد که تفاوت دیه زن و مرد هرگز سبب تفاوت ارزشی نباید تلقی شود. زیرا دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوی مقتول نیست، بلکه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یک انسان بی سواد با دیه یک انسان عالم یک اندازه است. همین طور دیه یک مرد با تقوا، با دیه یک مرد بی تقوا. بنابر این جهات معنوی از قبیل علم، تقوا و سیادت تأثیری در مقدار و کم و زیادی دیه ندارد. پس دیه مربوط به مرتبه بدن و جسم انسان است. حال باید دید چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟چرا دراسلام به عنوان قانون، دیه زن نصف دیه مرد قرار داده شده است؟ در قرآن آیهای تصریح ندارد که دیه زن نصف دیه مرد است، ولی درباره قصاص فرموده: «الانثی بالانثی؛(1) زن در مقابل زن قصاص میشود». این آیه دلالتی بر دیه ندارد. اما فرقی بین زن و مرد در قصاص از این آیه و آیه «ان النفس بالنفس».(2) استفاده میشود که بحث مفصل دارد. امام صادق(ع) فرمود: «دیة المرأة نصف دیة الرجل؛(3) دیه زن نصف دیه مرد است». در روایات اهل سنت نیز آمده : «دیة المرأة علی النصف من دیة الرجل؛(4) دیه زن نصف مقدار دیه مرد است. حکم دیه در اسلام با توجه به تفاوت بین زن و مرد تدوین شده است . تفاوت نه بر منزلت مرد میافزاید و از مقام زن نمیکاهد. (5) تفاوت مرد و زن به خلقت آنان بر میگردد و جنبه خلقی و فطری دارد. خلقت مرد ازجهاتی متفاوت از خلقت زن است. مرد از توانمندی جسمی و روحی ویژهای برخوردار است، بر خلاف زن که جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سختتری بر مردان تحمیل شده ، از قبیل کار و تلاش برای تأمین غذا و پوشاک و مسکن و سائر لوازم زندگی و ایجاد امنیت و نگهداری خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان و حفظ و ایجاد امنیت اجتماعی، که همه وظائف سختی است که بر اساس تواناییهای مرد بر دوش او سنگینی میکند. زن نیز بر اساس توانایی وجودی خود وظائف متناسب دارد. آیه میفرماید: «الرجال قوّامون علی النساء بما فضل اللَّه بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم؛ (6) مردان بر زنان حاکم اند، به جهت فضیلتی که خداوند به آنان داده و به جهت خرج هایی که بر گردن آنان نهاده شده است» این آیه ناظر به تفاوت خلقی مرد و زن است. از طرفی وضع قوانین همیشه جنبه عامّ و کلّی دارد. چون مردان غالبا چنین اند و زنان غالباً چنان هستند، این احکام قرار داده شده است. وظائف مرد به گونهای جدا از وظائف زن میباشد و باعث شده است که ارزش اجتماعی و وجودی او بیش تر از ارزش اجتماعی و وجودی زن باشد، نه ارزش انسانی، زیرا ارزش انسانی مرد با ارزش انسانی و معنوی زن یکنواخت است. هر دو انساناند. مرد انسان کاملی است و زن نیز با ویژگی هایش انسانی کامل است. اگر زن یا مرد ویژگیهای خود را نداشتند، کامل نبودند. کمال مرد به مرد بودن او است و کمال زن به زن بودن او. بنابر این از جهات معنوی و توانایی رسیدن به کمالات اخلاقی هر دو مساویاند. در دیه جهات معنوی و کمالات قاتل و مقتول تأثیری ندارد، بلکه دیه، بهای ارزش اقتصادی و بازده اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیش تر است چرا که به خاطر واجب النفقه داشتن بازده اقتصادی بیش تری دارد که براثر قتل فقدان آن برزن و فرزندانش به جا خواهد ماند. اگر مقتول زن باشد، دیه او کم تر است. چون شرعا نفقه ای بر عهده اش گذاشته نشده ؛ بازده کمتری به لحاظ اقتصادی دارد . این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است. کارگری که از توان کاری بیش تری بهرهمند است، تفاوت دارد با کارگری که ضعیف است و توانایی کارهای سنگین را ندارد. مزد آنان فرق میکند. اگر کارفرما یک کارگر قوی و یک کارگر ناتوان را به طور مساوی مزد بدهد، به حق کارگر قوی ظلم کرده و این کار بی عدالتی فاحش است. اگر خداوند دیه مرد و زن را به طور مساوی قرار میداد، با عدالت سازگار نبود. این که گفته شود در زمان ما زنان در تحصیل و کسب درآمد و مقامات علمی به درجات بالایی دست یافتهاند؛ اینها امتیازات معنوی است .در دیه این گونه امتیازات لحاظ نمیشود. ثانیا کارهایی که زنان در جامعه بر عهده دارند، غالبا کارهای سبک است، از قبیل کار با کامپیوتر یا پزشکی یا کارهای علمی، که غالبا کارهای طاقت فرسایی نیستند، ولی کارهایی از قبیل معدنکاری، بنایی، آهن ریزی ساختمان، جوشکاری روی اسکلت برجهای بلند و یا دفاع در مقابل دشمن در مرزها و... کارهای سختی است که غالبا زنان نمیتوانند از عهده آنها بر آیند. آنچه بیان شد؛ تنها بخشی از حکمت این مطلب بود که به عقل بشر می رسد و یا ممکن است در روایات به آن اشاره شده باشد ؛ولی علت در آن منحصر نمی شود .ممکن است حکمت های دیگری نیز وجود داشته باشد که به دست ما نرسیده است.پینوشتها: 1. بقره (2) آیه 178. 2. مائده (5) آیه 45. 3. وسائل الشیعه، ج 19، ص 151. نشر دالاحیا التراث العربی بیروت بی تا. 4. کنز العمال، ج 15، ص 57. نشر دارالاحیا التراث العربی بیروت بی تا . 5. با استفاده از زن در آیینه جلال و جمال، آیت اللَّه جوادی آملی، ص 355، نشر مرگز اسرا قم 1377 ش. 6. نساء (4) آیه 34 ارسال سوال و دریافت پاسخ از : مرکز پاسخگویی به سوالات دینی موضوع مطلب :
غربی هابا سه کلیدواژهی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند . * اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهان شمول اسلامی بود که در عرصغربیها هی سیاست احیاء شد.
*امام خمینی از دنیا رفتند. * آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشین ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم" امام!" انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفـن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبــرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام . *وقتی ایشان جای (امــام) گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت – رهبـر انگلیسیهــا را پذیرفتیــم و سیستم امــت - امـــامت امـــام خمینی5 را کنــــار گــذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عنـــاصر امّت یـعنی «خواهران و برادران قرآنی» که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند ، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی "شهروند" و "هموطن". * اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظـام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر6 و علی مرتضی7 تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم. در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند! * پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند . * تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی5 که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیاء نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است . * شما هر لعنتی که به . . . بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای». * مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم ! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟ ! و... * آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!؟ * اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف ! موضوع مطلب :
تحلیل جالب فرادینی لزوم رعایت حجاب «یک ویژگی مشترک میان انسان و حیوان ویژگی جنسی است و در واقع تنها تفاوت مهم انسان و حیوان در برخورد اجتماعی متفکرانه و تفکر است. اگر یک خانم بی حجاب وارد بانک شود و متصدی بانک مرد باشد رابطه ای که برای مدت هرچند کوتاه بین آنها شکل می گیرد علاوه بر اینکه یک رابطه ی کاری و دادوستدی است، برخورد دوجنس نر و ماده است (درواقع جنسیت معرف آنهاست) و انسان مرد یا زن برای اینکه از این تقابل جنسی فاصله بگیرد باید جنسیت را بپوشاند و در واقع حجاب عنصری است که جنسیت را می پوشاند و شخصیت و انسانیت را بروز می دهد. این یک تحلیل فرادینی است.»
از این سخن برمی آید که در مراوده های بین زن و مرد در اجتماع اگر یکی از طرفین بی حجاب باشد برخورد بین دو جنس نرو ماده بوجود می آید. در واقع جنسیت با تمام ویژگی هایش بروز می کند. در واقع این مرد یا زن تمام ویژگی و زیبایی جنسی خود را برای به دست آوردن جایگاه اجتماعی بالا و ایجاد یک برخورد اجتماعی قوی تر به نمایش می گذارد. وقتی شخص جنسیت خود را بپوشاند گامی فراتر نهاده و شخصیت و انسانیت خود را در مرتبه ظهور و مراوده با دیگران قرار داده است. این شخصیت که ملاک و ارزش برای برقراری ارتباط می شود شامل خوش مشرب بودن، مودب بودن، میزان علم و هنر و منش و وقار آدمی است. در یک زن بی حجاب مرد از بدحجابی زن به سمت او کشیده شده و سر صحبت را باز می کند و چه بسا این بی حجابی انگیزه ای برای طولانی تر کردن برخورد نیز هست اما در یک زن باحجاب وقتی زیبایی جنسی ای برای جلب توجه دیگران وجود نداشته باشد شخصیت زن که در اولین برخورد اجتماعی (برای مثال در بانک با متصدی بانک) ظاهر می شود انگیزه ای برای ادامه این برخورد اجتماعی است.
اما اگر شخصی گذشته از همه این حرف ها بگوید که می خواهد جنسیت خود را ملاک برتری از سایر هم جنس ها و امتیازی برای مراوده با غیر هم جنس در اجتماع قرار دهد و اساسا ویژگی برتر در ارتباط اجتماعی از نظر او بروز جنسیت باشد، این شخص چه جایگاهی در اجتماع دارد؟
در جامعه ایران جدای از شرع اسلام که حدو مرزی برای حجاب و رابطه بین جنسیت ها قائل است، قوانین و هنجارهای اجتماعی نیز خط قرمزهایی برای رعایت حجاب و ارتباط بین دو جنس قرار داده که البته بسیار آزادتر از شرع اسلام است و این به آن دلیل است که در آیة الکرسی آمده «لااِکراهَ فِی الدین» یعنی اجباری در دین نیست اما در جایی از هنجار نانوشته اجتماعی نیامده که اجباری در رعایت هنجارهای اجتماعی نیست بلکه اگر شخصی هنجارهای جامعه را نادیده بگیرد ابتدا از طرف اعضای جامعه برچسب «فرد نابهنجار» خورده و سپس از طرف ناظران و ناظمان اجتماعی متخلف محسوب شده و با او برخورد می شود. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |