سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سربازسایبری
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده
حضور پلیس زن در تاریخ اسلام به اثبات رسیده است

یک عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه بعد از جنگ جمل حضرت علی (ع) 40 نیروی زبده زن را مأمور کرد تا همسر پیامبر (ص) را از عراق به مدینه برسانند، گفت: این موضوع می‌تواند دلیل روایی و تاریخی حضور پلیس زن نیز باشد.

به گزارش خبرنگار زنان باشگاه خبری فارس «توانا»، فهیمه فرهمندپور در برنامه "هنگام درنگ " که از شبکه اول سیما پخش شد، اظهار داشت: در سریال مختارنامه یا سریال‌های دیگری که به حضور و نقش زن نگاه تاریخی یا تم تاریخی دارند، مشاهده می‌شود که ما متأسفانه گاهی نسبت به دیدن و ندیدن زنان و نقش آنها دچار افراط و تفریط می‌شویم.

وی گفت: گاهی اوقات در بعضی از نمونه‌ها دیده می‌شود که تمام خیر و شر حوادث تاریخ و روزگار را به نحوی به زن یا زنانی نسبت می‌دهند؛ از طرف دیگر شاهد هستیم که در بعضی از قرائت‌ها و روایت‌ها از تاریخ به شکل بصری و تصویری گاهی زنان دیده نمی‌شوند؛ به صورتی که گویی زنان اصلاً در این جامعه حضور نداشتند، اگر هرکدام از این رویکردها را نسبت به حضور و نقش زن داشته باشیم، خطا خواهد بود.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: زن‌ها هم بخش قابل توجهی از بدنه جامعه هستند و آنها نقش‌های مثبت و منفی را ایفا کرده‌اند، نباید نقش آنها را پر رنگ و کمرنگ‌تر از آنچه که بوده، ببینیم.

وی با بیان اینکه حتی وقتی زنان را مؤثر در سرنوشت کلان جامعه می‌بینیم، باید یادمان باشد که این نقش را منتسب به زنانگی آنها نباید کرد، اظهار داشت: گاهی اوقات دیده می‌شود تمامی اثر و نقش تعیین‌کنندگی زن‌ها در محور جاذبه‌های زنانه آنها می‌چرخد به طور مثال به دلیل وجود جلوه‌ها و جذبه‌های عاطفی آنهاست که یک مرد به سبب علاقه‌مندی به این زن حرکت تاریخی انجام می‌دهد و بر سرنوشت تاریخ مؤثر می‌شود که تمام اینها حول زنانگی و جاذبه‌های زن می‌چرخد.

فرهمند‌پور ادامه داد: وقتی تعدادی از زنان با حضور در مسجد کوفه مانع می‌شوند عمر سعد که می‌خواهد از آشفتگی در کوفه سوء استفاده کند بر منبر بیاید، نتیجه می‌گیریم که این زنان هوشمندی، جسارت، جرأت، موقع‌شناسی، تدبیر و بصیرتی را که انتظار می‌رود هر انسان مسلمانی داشته باشند را دارند بدون اینکه بخواهیم بر جاذبه‌ها و جلوه‌های زنانه آنها تأکید کرده باشیم.

وی گفت: کسانی که می‌خواهند در تاریخ ماندگار شوند و اثر گذار باشند باید چیزی بیش از اهمیت به سرنوشت فردی و خانوادگی خودشان را در نظر بگیرند همچنین باید افرادی با تدبیر، جسور و شجاع، حساس، موقع‌سنج و موقعیت‌شناس باشند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اظهار داشت: وقتی پیامبر اسلام (ص) ظهور می‌کند تحول اساسی در نگاه به زن دیده می‌شود، پیامبر (ص) زن‌ها را هم مخاطب دعوت خودشان می‌دانند و حضرت خدیجه (س) را به عنوان نخستین شخصیت مخاطب دعوت به اسلام قرار می‌دهد.

فرهمند‌پور گفت: حضرت علی (ع) نخستین مردی است که به پیامبر (ص) ایمان آورده و بر اساس نقل‌های موجود نخستین کسی که به پیامبر(ص) ایمان آورد، حضرت خدیجه (س) است.

وی افزود: این امر نشان می‌دهد که پیامبر (ص) برای دعوت زن‌ها حساب جداگانه و اساسی باز کرد؛ در همان دوره حضور پیامبر (ص) در مکه زنان، پایداری اساسی و صبوری جدی به حفظ دین از خود نشان می‌دهند، بعضی‌ از این زنان نام‌شان در اذهان عمومی بیشتر مطرح شده مثل سمیه که نخستین کسی است که در راه اسلام به شهادت می‌رسد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تأکید کرد: زنانی که در مکه به پیامبر (ص) ایمان می‌آورند بسیار تحت فشار قرار می‌گیرند، زنی به نام "ام شریک عامری " از قریش که جزء طبقات بالای جامعه محسوب می‌شد به پیامبر (ص) ایمان می‌آورد و هزینه گزافی بابت ایمانش می‌پردازد و از طرف خانواده‌ و قومش مورد آزار و شکنجه قرار می‌گیرد؛ جالب است که این زن علاوه بر اینکه بر ایمان خودش باقی می‌ماند و تمام فشارها و شکنجه‌ها را تحمل می‌کند در تبلیغ اسلام بسیار تلاش می‌کند و عامل انتقال اسلام به افراد دیگری از قبیله‌اش می‌شود.

وی ادامه داد: این موضوع نشان می‌دهد زنان در آن دوره ایمان و مسئولیت دینی را به عنوان تکلیف دینی و انسانی پذیرفتند و پیامبر (ص) شرایطی را فراهم آورده بود که زنان در شرایط کلان اجتماعی دیده شوند.

فرهمندپور افزود: در نخستین هجرتی که مسلمانان به دستور پیامبر (ص) به حبشه انجام می‌دهند در کنار10_ 11 مردی که نام آنها در تاریخ است نام 4 زن نیز وجود دارد، بعدها هم که حدود 70 _ 80 مرد به مهاجران در حبشه می‌پیوندند، 18 زن نیز به حبشه هجرت می‌کنند.

وی با بیان اینکه در کوچ مسلمانان به شعب ابی‌طالب در تنگناهای عجیبی که وجود دارد زنان حضور دارند، گفت: در مدینه شرایط بهتری برای حضور زنان فراهم بود، شرایط اجتماعی در اختیار پیامبر (ص) بود و وی وضعیت اجتماعی را تعیین می‌کرد.

وی اظهار داشت: در مدینه به جهت اینکه پیامبر(ص) اساساً حاکمیت جامعه و ساخت و پرداخت مناسبات اجتماعی را در اختیار داشت حضور زنان نیز پر رنگ‌تر بود؛ زنان کنونی فکر می‌کنند که 14 قرن پیش شرایط زنان خیلی بد بوده است یا در صدر اسلام زنان خیلی محدودیت داشته یا دیده نمی‌شدند و در خانه بوده و حضور اجتماعی نداشتند.

فرهمندپور ادامه داد: به عنوان کسی که در خصوص حضور زنان در تاریخ ایران کار کردم، با قاطعیت می‌گویم که شاید در هیچ دوره‌ای از تاریخ اسلام به اندازه عصر نبوی و سپس عصر حاکمیت 5 ساله امیرالمؤمنین (ع) ما حضور سالم، مؤثر و تعیین کننده زنان را نداشتیم.

وی گفت: در دوره پیامبر (ص) در مدینه حضور زنان بسیار پررنگ بوده است، گفته می‌شود جهاد بر زنان واجب نیست اما پیامبر (ص) هم ممنوعیتی برای همراهی زنان با سپاه قائل نمی‌شدند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: زنان می‌آمدند تا از پیامبر (ص) اجازه بگیرند و به عنوان کار تدارکاتی یا امدادی با سپاه همراه شوند و در موقعیت‌های نبرد هم که قرار می‌گرفتند با استفاده از شمشیر و عمود با دشمنان می‌جنگیدند و افرادی را می‌کشتند یا خود مجروح می‌شدند و پیامبر (ص) نیز ممنوعیتی برای همراهی زنان با سپاه قائل نمی‌شدند.

وی تأکید کرد: در غزوه احد که تنگنای عجیبی پیش آمد و مردها فرار می‌کردند، زنانی بودند که در پی این مردان می‌دویدند و قصد داشتند که آنها را به میدان نبرد برگردانند.

فرهمند پور تصریح کرد: در غزوه خندق از 6 زن نام برده‌اند؛ در جریان خیبر و فتح مکه نیز حضور زنان را شاهد هستیم که حضرت فاطمه زهرا (س) حضورشان در 3 یا 4 غزوه مسلم است در فتح مکه در "حُنین " که شرایط ویژه و خطرناکی است، نیز زنان حضور داشتند.

وی گفت: در بیعت رضوان و جریان سفر پیامبر، تصمیمی که پیامبر (ص) می‌گیرند برای اینکه برای زیارت به مکه بروند بدون هیچ هماهنگی با مشرکان بود که هر خطری پیش‌بینی می‌شد؛ اگر امروزه بعضی می‌خواستند چنین تصمیمی بگیرند، می‌گفتند زنان به دلیل اینکه شرایط خطرناک است در این سفر نیایند ولی پیامبر (ص) محدودیت ایجاد نمی‌کنند و زنانی بعضاً از همسران پیامبر (ص) و زنان مؤمن دیگر در این سفر بودند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران اظهار داشت: در جریان بیعت‌ها، پیامبر(ص) رسماً با زنان بیعت می‌کردند؛ بدین صورت نبود که زنان را هم در میان مردان ببینند و حضور مردان را کافی بدانند، ضمن اینکه پیامبر(ص) زنان را می‌بینند و به آنها به طور ویژه اهمیت می‌دهند؛ قرآن نیز اشاره به این موضوع دارد که اولاً پیامبر (ص) مأمور می‌شوند با زن‌ها بیعت کنند، با وجود اینکه بسیاری از آیات قرآن به صورت ضمیر جمع مذکر آمده و جمع مذکر شامل زنان هم می‌شود اتفاقاً در این مورد خاص خداوند تصریح کرده که پیامبر (ص) با زنان بیعت کند و جالب این است که خداوند برای زنان، متن متفاوتی از بیعت‌نامه داشتند.

وی با تأکید بر اینکه پیامبر (ص) نگاه ویژه‌ای به زنان داشته‌اند، گفت: پیامبر (ص) به طور خاص زنان را مخاطب قرار داده و با آنها بیعت می‌کنند البته به شیوه‌ای خاص، چون بیعت با مردان به شیوه تماس دست بوده است، پیامبر (ص) با شیوه‌ای بدون اینکه این تماس فیزیکی باشد به صورت خاصی با زنان بیعت می‌کنند.

فرهمندپور با بیان اینکه در دوره پیامبر (ص) یک هویت اجتماعی ویژه‌ برای زنان به وجود آمد، گفت: اگر سرفصل تحولات اساسی و کلانی که پیامبر (ص) در جامعه ایجاد کرده‌اند را فهرست کنیم قطعاً یکی از آن تحولات بنیادی و کلان، تغییری است که در حوزه زنان اتفاق افتاده است.

وی گفت: گاهی ممکن است تصور شود که در آن زمان حامیان پیامبر تعداد کمی بودند و پیامبر (ص) فکر کردند که چرا از زنان استفاده نشود همچنین بر این اساس ایشان زنان را به میدان آورده تا از حضور آنها به عنوان سیاهی لشکر استفاده کند و حضور زنان می‌تواند تدبیر سیاسی باشد اما جالب این است که پیامبر (ص) فضایی برای زنان ایجاد می‌کند تا آنها تسهیل در تکلیف داشته باشند و این خود زنان هستند که با رغبت و شوق به میدان می‌آمدند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران افزود: در همین بحث جهاد که اسلام آن را برای زنان واجب نکرده، "اسماء بنت یزید " زنی که در آن دوره سخنگوی زنان بوده است به عنوان نماینده سؤالات زنان از پیامبر (ص) را می‌پرسید؛ نقل شده است که اسماء خدمت پیامبر (ص) می‌رود و مطرح می‌کند که شما به زنان می‌گویید جهاد نروید ولی مردها می‌توانند جهاد بروند، بجنگند و به شهادت برسند و از این طریق اجر و ثواب نصیب آنها می‌شود پس سهم زنان در این زمینه چه می‌شود؟ پیامبر (ص) با ملاطفت می‌فرمایند: اگر شما مدیریت و خدمات هوشمندانه زنانه خود را در منزل به کار ببرید اجر و ثواب جهاد را برده‌اید.

وی با اشاره به اینکه هدف پیامبر (ص) این بود که زنان اذیت نشوند و به آنها آسان گرفته شود و از زن‌ها در موقعیت‌های خاص استفاده نشود و مورد بهره‌برداری موقعیتی و مناسبتی قرار نگیرند اضافه کرد: پیامبر (ص) از حضور زنان در مساجد حمایت می‌کرد حتی بر اساس نقل‌های فراوانی که بیشتر تفاسیر شیعه و سنی این را گفتند وقتی زن‌ها از پیامبر (ص) سوال کردند که آیا ما اجازه داریم به مسجد بیاییم؟ آیه حجاب نازل شده است.

فرهمندپور ادامه داد: در عین حال وقتی جوانان لاابالی یهودی به مدینه آمدند و یک فضای ناامنی را برای زنان ایجاد کردند تا از لحاظ روانی مسلمانان را آزار دهند به خصوص در هنگام رفتن زنان به مسجد در هنگام نماز صبح و نماز مغرب زنان احساس ناامنی می‌کردند. در حالی که پیامبر (ص) همیشه از مسجد رفتن زن‌ها حمایت می‌کردند، فرمودند که در این شرایط خاص که جامعه و محیط ناامن است شما در خانه هم نماز بخوانید برایتان اجر مسجد دارد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران در خصوص نقش و حضور زنان در درون حکومت حضرت علی (ع) گفت: بسیاری از زیرساخت‌‌های اجتماعی جامعه شیعی در این دوره 5 ساله شکل می‌گیرد وقتی که حاکمیت امام علی (ع) شکل می‌گیرد، شاهد هستیم که زنان درست مانند آن زمانی که یک روز تا سر حد جان در کنار پیامبر (ص) ایستاده بودند دوباره در حاکمیت امیرالمومنین علی (ع) جان می‌گیرند و وی را همراهی می‌کنند.

فرهمند‌پور اظهار داشت: گفته می‌شود وقتی که جنگ جمل به سرانجام رسید و قرار شد همسر پیامبر (ص) از عراق به مدینه منتقل شود، در تاریخ آمده است که امیرالمومنین علی (ع) 40 سوار مسلح که سرها و چهره‌هایشان را پوشانده بودند همراه همسر پیامبر (ص) می‌فرستند تا وی را از عراق به مدینه برسانند.

وی با اشاره به اینکه این دوره بسیار خطرناکی بوده است یعنی احتمال اینکه فراری‌های جمل یا حتی کسانی که به قضیه صفین پیوستند بخواهند در راه به کاروان حمله کنند، می‌رفته است بنابراین این 40 نفر باید افراد زبده نظامی می‌بودند، عنوان کرد: در نقل‌های تاریخی است که همسر پیامبر (ص) هر از چندگاه سر از کجاوه بیرون می‌آورد و نگاه می‌کرد که 40 سوار شمشیرزن مرد او را همراهی می‌کنند و شکوائیه را مطرح می‌کرد که پسر ابی‌طالب، همسر پیامبر (ص) را با 40 مرد به مدینه فرستاده است.

این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تأکید کرد: وقتی این کاروان به مدینه می‌رسد این 40 نفر، همسر پیامبر(ص) را تا درب خانه همراهی می‌کنند و بعضی از اینها به داخل خانه می‌روند، این خانم خیلی نگران می‌شود که این مردها به چه دلیل به داخل خانه می‌آیند، وقتی این افراد داخل خانه می‌شوند و سربند خود را باز می‌کنند، همسر پیامبر (ص) متوجه می‌شوند که این 40 نفر زن هستند.

وی گفت: از من پرسیدند که آیا ما دلیل تاریخی و روایی برای پلیس زن داریم؟ به نظر من در دوره حاکمیت حضرت امیرالمومنین (ع) حداقل 40 نفر زن زبده و تعلیم دیده بوده‌اند و حضور زنان در چنین شرایطی لااقل برای نبردهای خاص پیش‌بینی شده بود.

فرهمندپور با بیان اینکه زنان صدر اسلام به تجربه و فراست دریافتند که اگر در پی هویت و تشخص اجتماعی هستند راه‌ آن تحقق حاکمیت معصوم و حاکمیت دینی است،‌ خاطر نشان کرد: موقعیتی که حضرت علی (ع) به طور خاص و ویژه برای حضرت زینب (س) ایجاد می‌کند، نشان دهنده این است که قرار است حضرت زینب (س) کسی باشد که در یک موقعیت تاریخی حکم یک نوع مرجعیت فکری و دینی داشته باشد و به عنوان بخش مکمل قیام عاشورا دارای مرجعیت و موقعیتی باشد که اگر حرفی زد و قضاوتی کرد مردم آن را به عنوان مرجع بپذیرند

A




موضوع مطلب :

          
جمعه 90 دی 30 :: 1:49 عصر




موضوع مطلب :

          
جمعه 90 دی 23 :: 4:33 عصر

اصل حجاب شرعی تغییر ناپذیر ولی شکل و قالب آن تغییر پذیر است

اصل حجاب حکم اولیه است ولی چگونگی اجرای آن در زمان‌های مختلف و متناسب با شرایط اجتماعی، جغرافیایی، آداب و رسوم و سنت‌های مردم آن عصر قابل تغییر است بنابراین قالب و شکل حجاب متناسب با شرایط مختلف تغییر می‌کند.

 

 دکتر فهیمه فرهمندپور در تبیین چگنگی حجاب زنان در عصر رسول اکرم(ص) گفت:

شما باید دو مسئله را کاملا از هم تفکیک کنید، یکی مسئله اصل قانون حجاب و ملاک‌های این قانون است؛ یعنی ملاک‌هایی که شریعت برای حجاب کامل در نظر گرفته است و مسئله دیگر این که زنان عصر پیامبر اکرم (ص) چگونه لباس می‌پوشیدند یا چگونه به این ملاک‌ها عمل می‌کردند و این دو مسئله کاملا از یکدیگر مستقلند.

لباس مردم هر عصر علاوه بر این که متکی بر مبانی دینی و اعتقادی است، آمیخته‌ای از نشست‌ها، موقعیت‌های جغرافیایی و شرایط اجتماعی آنها هم هست بنابراین شما بجای این که به دنبال این مسئله باشید که لباس زنان عصر پیامبر (ص) چگونه بوده است، اساساً باید بپرسید حجاب شرعی چه ویژگی‌هایی دارد.

وی ادامه داد: ما سنت و سیلقه خودمان را داریم و آنها هم سنت و سلیقه خودشان را داشته‌اند، لازم نیست من مانند زنان عهد رسول اکرم (ص) لباس بپوشم همان طور که لازم نیست زن مسلمان ایرانی مانند زن مسلمان پاکستانی یا هندی یا اندونزیایی و ... لباس بپوشد تنها لازم است در قالب سلیقه و سنت‌های خود ملاک‌های شرعی را رعایت کنیم.

 دکتر فهیمه فرهمند پور:
شما بجای این که به دنبال این مسئله باشید که لباس زنان عصر پیامبر (ص) چگونه بوده است، اساساً باید بپرسید حجاب شرعی چه ویژگی‌هایی دارد.

حجاب قرآنی؛ یک مفهوم فراجنسیتی

دکتر فرهمندپور در ادامه به ویژگی‌های حجاب در اسلام اشاره کرد و گفت: حجاب از منظر اسلام دارای دو ویژگی است. اول این که فارغ از مسئله جنسیت است، یعنی حکم حجاب در قرآن یک مفهوم فراجنسیتی است و زن و مردم هر دو را مخاطب قرار می‌دهد و دوم آن که فقط پوشش را در برنمی‌گیرد بلکه حجابی که قرآن مطرح می‌کند هم شامل پوشش، هم گویش و هم رفتار و منش است؛ یعنی باید توجه کنیم چه می‌پوشیم، چگونه سخن می‌گوییم، چگونه رفتاری از ما سر می‌زند.

عضو هیأت علمی گروه معارف دانشگاه تهران در این زمینه به آیات قرآن استشهاد کرد و گفت: قرآن کریم می‌فرماید: «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم ...(30 / نور)» «و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن .... (31/ نور) : به زنان و مردان مومن بگو چشمانشان را از حرام فروپوشند» پس معلوم می‌شود که اولا هم زنان و هم مردان مخاطب کلمه قرآنند و ثانیا کنترل نگاه هم جزء مفهوم حجاب محسوب می‌شود و قرآن در ادامه همین آیه می‌فرماید وقتی راه می‌روید به نحوی گام بزنید که هویدا کننده زینت شما باشد و یا شاید بتوان گفت راه رفتنتان نگاه‌ها را متوجه شما نکند و جاذبه نهفته شما را آشکار نسازد باید لباس، رفتار، گویش، و منش زن و مردم مسلمان در مقابل یکدیگر به گونه‌ای باشد که القا کننده ارتباط جنسیتی و یا جذب کننده نگاه جنسیتی نباشد؛ یعنی لباس، رفتار ،گویش و منش زن و مرد مسلمان نباید به گونه‌ای باشد که هنگامی که در ارتباطات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی و .... در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند توجه آنها به جای اینکه جلب کارکرد علمی و اجتماعی یکدیگر شود، جلب جنسیت یکدیگر شود، تأکید بر رفتار یا گفتار به این دلیل است که گاه می‌شود لباس پوشیده و مناسب باشد ولی شیوه عمل یا سخن گفتن فرد این جاذبه جنسیتی را القا کند.

بنابراین حجاب برآیند مولفه‌های مختلفی است که در نهایت به آنجایی منجر می‌شود که زن و مرد یکیدگر را انسان‌هایی می‌بینیند که در حال کار و فعالیت در محیط‌های مختلف هستند نه موجوداتی با جنسیت مخالف که می‌توانند در جهت تحریک یا ارضاء تمایلات جنسی مورد ملاحظه قرار گیرند

البته روشن است که صرف نظر از مساله کیفیت حجاب که اشاره کردیم در بحث کمیت و حدود پوشش تفاوت‌هایی میان زن و مرد وجود دارد که در مباحث فقهی مورد توجه قرار گرفته است.

حجاب؛ میسرحضور زن در تعامل اجتماعی

دکتر فرهمندپور به دیدگاه برخی مبنی بر این که حجاب، عاملی برای مهجوریت زن از فعالیت‌های مختلف است اشاره کرد و تصریح نمود: این عقیده که حجاب زن را از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و .... دور می‌کند، عقیده‌ای نادرست است؛ زیرا اگر قرار بود زن در خانه بماند و با نامحرم ارتباط و برخورد نداشته باشد دیگر به حجاب نیازی ندارد. در واقع حجاب لباسی است که حضور اجتماعی زن را تسهیل و امنیت او را تضمین می‌کند؛ یعنی زنی که می‌خواهد از خانه خارج شود و در جریان ارتباطات جمعی قرار گیرد باید لباس و پوشش مناسب داشته باشد حجاب ابزاری است که حضور زن را در یک تعامل اجتماعی سالم، میسر می‌کند البته با تأکید بر این که نفر مقابل او نیز باید به خوبی تربیت شده باشد لذا مردان باید آن رفتار و منش و ادب اجتماعی مناسب و شایسته را بیاموزند و به آن مقید باشند.

 دکتر فهیمه فرهمند پور:
این عقیده که حجاب زن را از فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و .... دور می‌کند، عقیده‌ای نادرست است؛ زیرا اگر قرار بود زن در خانه بماند و با نامحرم ارتباط و برخورد نداشته باشد دیگر به حجاب نیازی ندارد. در واقع حجاب لباسی است که حضور اجتماعی زن را تسهیل و امنیت او را تضمین می‌کند.

اصل حجاب؛ حکم اولیه

وی در پاسخ به اولیه یا ثانویه بودن حکم حجاب گفت: اصل حجاب حکم اولیه است ولی این که چگونه اجرا شود در زمان‌های مختلف متناسب با شرایط اجتماعی، جغرافیایی، آداب و رسوم و سنت‌های مردم آن عصر قابل تغییر است.

وی در تبیین این مسئله افزود: در حقیقت رمز جاودانگی اسلام همین است، زیرا اسلام مجموعه قوانینی را عرضه می‌کند که می‌تواند در شرایط زمانی و مکانی متفاوت قالب متفاوتی پیدا کند ولی نکته مهم این است که مراقب باشیم اصل حکم شرعی ضایع نشود و حفظ گردد... در حقیقت بخش قابل توجهی از آموزه‌های اسلام از جنس قانون است نه از نسخ برنامه؛ یعنی اسلام اصل قانون را مطرح می‌کند که این قانون در قالب شرایط زمانی و مکانی متنوع قابل اجراست نکته این است که ما باید قانون را مستقل، منفک و عریان از برنامه زمان پیغمبر ارائه کنیم، پیامبر (ص) قانونی را آورده و خود طی برنامه‌ای برای مردم زمان خود آن را اجرا نموده است و آنچه باید برای نسل‌های بعد بماند قانون است نه برنامه ویژه پیامبر برای مردم عصر خویش، قانون در جای خود باقی می‌ماند ولی برنامه پیامبر برای عملیاتی کردن آن قانون طبق شرایط زمان و مکان تغییر می‌کند به عنوان مثال اصل حجاب می‌ماند اما قالب و شکل آن متناسب با شرایط مختلف قابل تغییر است.




موضوع مطلب :

          
جمعه 90 دی 16 :: 6:40 عصر

 

گفت وگو با دکتر فرهمند پور چگونه با محیط دانشگاه کنار بیا ییم

گفتگو با سرکار خانم دکتر فرهمندپور (استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشگاه تهران) در خصوص کسب مهارت، به عنوان یکی از ملزومات ورود به دانشگاه و اهمیت آن تقدیم می گردد. به امید آنکه نظرات راهگشای استاد مورد توجه و عمل متولیان امر، خانواده ها و دانشجویان آینده قرارگیرد.
    
    باسمه تعالی
    -اجازه بدهید من کمی کلان و کلی تر به این مسئله بپردازم. یک بحث اساسی این است که تربیت موجود خانواده های ما چه مقدار با مهارت های مورد نیاز آنان در جریان زندگی شان تطبیق می کند؟ فرزند ما- از همان سال های خردسالی- قرار است وارد جامعه شود، به ساختار آموزش راه پیدا کند. قرار است در کوچه و خیابان از پس تعاملات اجتماعی متنوعی برآید، بزرگ تر که شد روابط اجتماعی معنادارتری را تجربه کند، به آینده اش -نه الزاماً آینده تحصیلی- فکر کند، بتواند نگاه منطقی و انسانی درستی به رابطه با جنس مخالف داشته باشد، تجربه موفق یک ازدواج را پشت سر بگذارد، همسر، پدر یا مادر خوبی باشد، شهروند مفید و عضو فعال جامعه اش باشد و خیلی نقش های متنوع دیگر. حالابه من بگویید فرزندان ما برای انجام چه مقدار از این وظایف، نقش ها و موقعیت ها آموزش می بینند و چه مقدار از آن ها را بدون آموزش و کسب آگاهانه مهارت و به صورت کاملاغریزی و از روی عادت ناخودآگاه انجام می دهند؟ البته منظور من الزاما آموزش رسمی مستقیم نیست، ما عمده آموزش های اجتماعی مان را با روش های غیرمستقیم می دهیم و می گیریم، منظور من این است که چه مقدار برای انتقال این دانستنی ها و مهارت ها به فرزندانمان- با هر شیوه مستقیم یاغیر مستقیمی- برنامه ریزی کرده ایم؟ جای خالی کدام مهارت را متوجه شده ایم و به فکر پر کردن آن جای خالی افتاده ایم؟ بسیاری از ما بلد نیستیم همسایه خوب، دوست خوب، شهروند خوب و حتی همسر یا والدین خوبی باشیم، اگر بلد شویم، یاد بگیریم و مهارت پیدا کنیم حتما جور دیگر عمل و زندگی خواهیم کرد. حالادر موضوع بحث ما یعنی دانشگاه هم مسئله همین است. دانشگاه یک محیط اجتماعی جدید و فراخ است که هر ساله هزاران جوان را در خود می پذیرد، اجازه بدهید بگویم در خود می بلعد. محیطی که کنار آمدن با آن از جنبه های مختلفی نیاز به مهارت دارد. اولایک محیط علمی است که روش فعالیت علمی در آن باید با شیوه درس خواندن سنتی در مدرسه و دبیرستان فرق داشته باشد. امروز شیوه های آموزشی ما در مقاطع دبستان و راهنمایی و متوسطه به دلایل مختلفی قابل نقد و نیازمند به تحول است و برای دستیابی به اهداف آموزشی و تربیتی همان مقاطع هم خوب جواب نمی دهد چه برسد به اینکه بخواهد در دانشگاه اعمال شود. دانشگاه اقتضائات خودش و طبعاً الزامات خودش را دارد. کسی که وارد دانشگاه می شود باید بتواند به سرعت، خودش را با این اقتضائات و الزامات تطبیق دهد، اما خیلی وقت ها این اتفاق نمی افتد و دانشجوی جدید الورود با همان نگاه و روش بچه مدرسه ای ها در این عرصه جدید عمل می کند و متاسفم که بگویم گاه با همین وضع هم جلو می رود و کسی هم مانع او نمی شود و ما می نشینیم و دنبال چرایی کم انگیزگی یا کم توفیقی بسیاری از دانشجوها یا کم توفیقی برخی برنامه ریزی های آموزشی مان می گردیم. مثلاروش آموزشی متکی و محدود به حافظه، در مدرسه هم باید بشدت مورد تجدیدنظر قرار بگیرد ولی می بینیم در خیلی از کلاس های دانشگاهی هم دارد اعمال می شود و موارد مشابه دیگر. پس یک جنبه ساختار علمی- آموزشی دانشگاه است که بچه ها باید برای آن آماده شوند.
    
    ¤ ایجاد این آمادگی که دیگر وظیفه خانواده ها نیست؟
    بله، منظور من بیان مهارت های مورد نیازی است که مورد غفلت قرار می گیرد، چه از طرف خانواده و چه از طرف بقیه نهادهای اجتماعی، آموزشی و تربیتی.
    یک ویژگی دیگر دانشگاه، استقلالی است که دانشگاه به دانشجو می بخشد و از او می طلبد. نظام آموزشی قبل از دانشگاه محلی بود که دانش آموز و والدینش را در کنار هم می خواست، می پذیرفت و پوشش می داد، اما اینجا دیگر دانشجو مستقل از خانواده می آید و استقلال را تجربه می کند. خودش تنهایی دیده و پذیرفته می شود. خودش باید گلیم خودش را از آب بکشد و روی پای خودش بایستد. ایجاد این مهارت و فراهم کردن فرصت های تمرین و تجربه آن، دیگر کار خانواده است. خیلی از خانواده ها از مستقل شدن بچه هایشان حتی در این سن هم می ترسند شاید چون می دانند آن ها را برای این وضعیت خوب آماده و مهیا نکرده اند. باور می کنید ما خیلی وقت ها با دانشجویی مواجهیم که خودش بیرون اتاق می ایستد و مادر یا پدرش برای تقاضای افزایش نمره به استاد مراجعه می کنند؟ یا حتی والدین بدون اطلاع دانشجو به سراغ استاد می آیند و درخواست نمره می کنند تا فرزندشان مشروط یا اخراج نشود؟ تداوم این اتکاء به دیگران می تواند واقعا برای یک جوان مخاطره آمیز باشد. توجه داشته باشید استقلال فقط در توان رفت و آمد به دانشگاه و منزل یا خرید و تهیه لوازم و وسایل مورد نیاز شخص نیست که فکر کنید به مرور ایجاد می شود و ضریب خطا و خطرش کم است. توان کنترل شخصی رفتار بدون نظارت بزرگترها، قدرت نه گفتن به پیشنهادهای نادرست، استفاده صحیح و ایمن از آزادی های جدید و خیلی موارد حساس دیگر همه ابعاد مختلف همین استقلال پذیری فرد است. این ضرورت کسب آمادگی برای زندگی مستقل، آزاد و ایمن، برای دانشجویان ساکن خوابگاه ها که حتی در خارج از ساعات آموزشی هم در کنار خانواده نیستند اهمیت و ضرورت و حساسیت بیشتری پیدا می کند و بخصوص برای دخترها که در غالب خانواده های ما، خانواده های سنتی از تجربه و فرصت تمرین کمتری برای استقلال برخوردارند مخاطره آمیزتر است. خانواده ها فکر می کنند مشکل خوابگاه رفتن بچه ها فقط زحمت پخت و پز و نظافت است که مجبورند تنهایی از عهده اش برآیند، البته متاسفانه این هم هست یعنی بسیاری از نوجوان ها و جوان های ما حتی برای انجام مستقل کارهای شخصی شان هم آماده نشده اند، ولی متاسفانه اصل مسئله این بچه ها ضعف مدیریت سفره و شکم و لباس نیست، ضعف مدیریت نیازها، مطالبات، رفتارها، دوستی ها، معاشرت ها، تفریحات، اوقات فراغت و خیلی چیزهای دیگر است که برای جوانی که تا دیروز گوشه اتاق نشسته و فقط تا کلاس کنکور رفته و آمده و کتاب هایش را زیر و رو کرده و تست زده و بارها و بارها کنکور آزمایشی داده و... خیلی کار سخت و محتملامخاطره آمیزی است. ما فقط کنکور دادن و قبول شدن را به بچه ها یاد می دهیم، آنها را در تست زدن ورزیده می کنیم، این بخش کوچکی از کار است.
    
    ¤ روابط بین افراد چطور؟
    یکی از مهم ترین ابعاد مسئله همین است و اجازه بدهید در این قسمت من بخصوص روی روابط جوانان تازه وارد به دانشگاه با جنس مخالف تاکید بیشتری بکنم. صرفنظر از برخی از جوانان و نوجوانان که پیش از ورود به دانشگاه تجربه برخورد نزدیک و معاشرت با جنس مخالف را داشته اند- که آن هم باز قابل بررسی است که چه مقدار اصولی و درست بوده و چه مقدار نسنجیده، غلط و مدیریت نشده- برای بسیاری از دانشجویان تازه وارد به دانشگاه بخصوص فرزندان خانواده های سنتی و شهرستانی و بویژه دختران، دانشگاه از نظر ایجاد زمینه تجربه مواجهه نزدیک و آزاد با جنس مخالف، عرصه جدیدی است. ورود به این عرصه جدید برای کسانی که آمادگی لازم را ندارند، می تواند مشکل زا باشد. داشتن تربیت دینی و اخلاقی عمیق، اعتماد به نفس و عزت نفس بالا، آگاهی، هوشیاری و درک بالای اجتماعی مانع آن می شود که جوانان بخصوص دختران، دچار وحشت، اضطراب و یا انزوا و افسردگی شوند، یا با ایجاد یک رابطه نادرست، دچار آسیب اخلاقی، عاطفی، اجتماعی و یا حداقل درسی گردند. قصد نگران کردن جامعه و خانواده ها را ندارم ولی به عنوان یک معلم و البته یک مادر، شرایط موجود را نمی پسندم. شما عمق و حساسیت مساله را به ویژه هنگام نزدیک شدن به دانشجویان دختر ساکن خوابگاه ها و درگیر شدن با متن مشکلات روحی، عاطفی و اخلاقی آن ها درک می کنید، فقدان مهارت هایی که به بعضی از آن ها اشاره کردم، به علاوه دوری کامل از خانواده که هم خلاهای عاطفی جدی را موجب می شود و هم آزادی- که اگر یاد نگرفته باشی درست آن را مدیریت کنی پیامدهای آن معلوم است- در مجموع، شرایط مطلوبی برای دختران دانشجوی خوابگاهی ما فراهم نکرده است.
    
    ¤ این تصویری که شما ارائه می کنید، عمومیت دارد؟
    قطعاً نه، و به این دلیل باید خدا را هم شکر کرد. ولی همین که عمومیت ندارد نشانه چیست؟ نشانه این است که این مشکلات، واقعیت تغییرناپذیر دانشگاه نیست، بلکه ناشی از فقدان آمادگی و توانمندی بعضی از جوانان برای ورود، مواجهه و زندگی در این موقعیت است و این یعنی ما می توانیم با ایجاد مقدماتی، تا حد بسیار بالایی جلوی این آسیب ها و مخاطرات را بگیریم.
    
    ¤ چطور؟ متولی این مساله کیست؟ یعنی در واقع چه کسی باید پاسخگو باشد؟
    در درجه اول خانواده و در مراحل بعد ساختار مدیریت و برنامه ریزی علمی و فرهنگی آموزش عالی و مدیریت های داخلی هر دانشگاه .
    
    ¤ سهم خانواده و جامعه را در این مساله یکسان می بینید؟
    - اینجا سهم خانواده را مهم تر می بینم، چون اصولاجامعه پذیر کردن جزء اولین و اساسی ترین وظایف خانواده است.
    خانواده باید متناسب با موقعیتی که فرزندش قرار است خودش را با آن تطبیق دهد، به او مهارت دهد؛ یعنی اگر فرزند قرار است در دبیرستان تک جنسیتی درس بخواند خانواده ها یک جور باید به او مهارت دهند و جامعه پذیرش کنند، اگر هم قرار است وارد محیط مختلط شود، نوعی دیگر به او مهارت دهند اما خانواده های ما این کار را بلد نیستند.
    ¤ دلیل این مساله این نیست که خانواده ها نسبت به محیط دانشگاه ناآگاه هستند؟ به نظر می رسد خانواده ها خودشان هم نمی دانند فرزندشان قرار است وارد چه محیطی بشود. تازه اگر هم بدانند شاید بلد نباشند او را آماده کنند.
    - درست است. ما متناسب با شکل گیری ساختارهای قانونی، دولتی و آموزشی، زیرساخت های فرهنگی مان را آماده نکرده ایم. درست مثل این که در شهری اتومبیل وارد شود و مردم پشت فرمان بنشینند بدون اینکه بلد باشند باید از آن چه استفاده ای بکنند.
    بیش از هفتاد سال از عمر دانشگاه در کشور ما گذشته ولی ما هنوز از جنبه های مختلف مثل انگیزه ورود یا کیفیت بهره برداری از امکانات و فرصت های فراهم آمده در این نهاد ارزشمند دچار مشکل هستیم. ضمن اینکه بسیاری از خانواده های ما نسبت به محیط های علمی- فرهنگی مثل دانشگاه، احساس نوعی خود کم بینی دارند. اگر خانواده ها نسبت به دانشگاه و فرزندان دانشگاه رفته شان آنقدر احساس خود کم بینی نداشته باشند و فرزندان والدین خود را بیش از این که الان قبول دارند، قبول داشته باشند، می شود امیدوار بود که اتفاق های بهتری بیفتد. مساله مهم دیگر اینکه همان طور که قبلاتاکید کردم برای بهتر و کارآمدتر زندگی کردن باید آموزش دید و مهارت کسب کرد. پدر و مادر خوب بودن غریزی و طبیعی و تجربی، حاصل نمی شود. جوان باید برای خوب و درست جوانی کردن تربیت شود و آموزش ببیند، خوب والدین هم باید برای خوب جوان داری و جوان آموزی کردن آموزش ببینند و مهارت به دست آورند. الان بحث من شیوه آموزش نیست که مستقیم باشد یا غیرمستقیم، رسانه این کار را انجام دهد یا مثلاً مساجد یا مدارس، بحث من فعلاً ضرورت ارتقاء سطح توانمندی های علمی، فرهنگی و تربیتی آحاد جامعه است، والدین و بعد بچه ها.
    ¤ خوب به بحث قبل برگردیم، مسئولیت اول متوجه خانواده بود و بعد ساختار آموزشی، در این بخش دوم چه می شود کرد؟
    درحال حاضر ما یک مقطع آموزشی داریم به نام پیش دانشگاهی. اصطلاح جالبی است. اما واقعاً آموزش های موجود در این مقطع چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ روشی چه تفاوت جدی و اساسی با دوره های قبلی دارد که دانش آموزان گذرانده اند؟ به نظرم می شود برنامه ریزی کرد که برخی از اطلاعات لازم و مهارت های ضروری، در این دوره به دانش آموزان و حتی خانواده های آن ها داده شود، درحالی که می دانیم حداکثر اهتمام همه اعم از مدیران و معلمان و خانواده ها و خود بچه ها در این دوره، مصروف به توفیق در اصل ورود به دانشگاه است و نه هیچ چیز دیگر.
    سهل الوصول ترین راه حل دیگر این است که لااقل دانشگاه یک دوره آموزشی مقدماتی داشته باشد مثل کسی که می رود خارج از کشور و باید مدرک زبان بگیرد تا او را در دانشگاه ثبت نام کنند، فرد قبل از ورود به دانشگاه یک پیش دانشگاهی با این رویکرد بگذراند. متاسفانه دانشگاه هم این پیش دانشگاهی را پیش بینی نکرده و دانشجوی ورودی اش را به صرف این که در کنکور قبول شده پذیرش می کند. معمول است که برای ورودی های جدید اردوهایی برپا می شود. زمانی این اردوها چند روزه بودند، کم کم یک روزه شدند و گاهی هم نصف روزه. در بسیاری از دانشگاه ها همان نیم روز هم برگزار نمی شود. ضمن اینکه در اردوها تنها مقررات و ضوابط به بچه ها گوشزد می شود که قطعاً بخش کوچکی از مساله است. واقعاً باید به دانشجو، پیش آگهی های لازم برای ورود به دانشگاه داده شود. در طول دوران تحصیل هم باز برنامه ریزی های فرهنگی و تربیتی که از طرف بخش های مختلف فعال در این عرصه، عرضه و هدایت می شود، باید به مراتب جدی تر از این که الان هست مورد توجه قرار گیرد. نکته اساسی این است که امروز تنوع و جاذبه فعالیت های فرهنگی و تربیتی دانشگاه ها بسیار کم است و همین باعث می شود طیف محدودی از دانشجویان را پوشش دهد، دانشجویان علاقمند به فعالیت های فرهنگی جذب می شوند و گاهی هم خیلی استفاده می کنند ولی بسیاری از دانشجویان درسشان را می خوانند و کار خودشان را می کنند و شاید در طول تحصیل یک بار هم در متن یک برنامه فرهنگی و تربیتی قرار نگیرند.
    ¤ بخش های مختلف جامعه چگونه می توانند عرصه های مهارت آموزی را یاری نمایند؟
    - بخشهایی را باید رسانه ها پوشش دهند، چه رسانه های مکتوب مثل همین کار شما و چه رسانه های دیداری و شنیداری و مهم تر از همه رسانه ملی. باید در کنار انبوه برنامه های «چگونه درس خواندن و برنامه ریزی درسی کردن و تست زدن و قبول شدن در کنکور» به سایر ملزومات ورود به دانشگاه و ارتقاء فرهنگ دانشجو شدن هم بپردازند.
    در این زمینه خانواده، دانشگاه، رسانه و... باید با یک همت فراگیر و موثر اقدام کنند. نباید فرافکنی کرد. همه باید سهم خود را انجام دهند و نقش خود را به درستی ایفا نمایند. باید امیدوار بود و تلاش کرد.
    ¤ با تشکر فراوان از راهنماییهایتان و فرصتی که در اختیارمان قرار دادید.
    
    
    
 روزنامه کیهان، شماره 19460 به تاریخ 21/6/88، صفحه 12 (دانشگاه)

 




موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 90 دی 15 :: 11:47 صبح
 

زنان و خانواده، کانون عملیاتی اصلاح الگوی مصرف

 

  دکتر فهیمه فرهمندپور*
درهم تنیدگی مسائل هریک از عرصه‌های اقتصاد، سیاست، فرهنگ و فرد، خانواده، جامعه و... راه را برای محدود کردن حوزه‌ی مسؤولیت آحاد مرتبط با هریک از این عرصه‌ها مشکل و شاید غیرممکن می‌سازد. به همین دلیل داوری در این خصوص که اصلاح الگوی مصرف امری مرتبط با کدام یک از این زمینه‌هاست بسیار دشوار است و تعیین سهم مسؤولیت هریک دشوارتر؛ اما بررسی ابعاد مختلف مسأله‌ می‌تواند به تسهیل این امر دشوار بیانجامد.

اصلاح، تغییری جهت‌گیری شده یا کاهشی غیرهدفمند
بی‌گمان کاهش حجم و تنوع مصرف، نخستین برداشتی است که از شعار اصلاح الگوی مصرف به ذهن متبادر می‌شود. این در حالی است که اساساً صرف کاهش، بدون در نظر گرفتن جهت‌گیری کلان جریان اصلاح، می‌تواند موجب آسیب‌رسانی به این تلاش اصلاحی شود. برای نمونه چنانچه الگوی مصرف بسیاری از مواد غذایی تعیین کننده در سلامت در کشور ما، با استانداردهای علمی پذیرفته شده‌ی جهانی آن‌ها مقایسه شود، می‌تواند زمینه‌ی شناسایی علل شیوع بسیاری از بیماری‌هایی شود که صرف نظر از همه‌ی پیامدهایش، هزینه‌ی مادی گزافی بر اقتصاد جامعه تحمیل می‌کند؛ سرانه‌ی پایین مصرف لبنیات و نقش آن در بیماری‌های دهان و دندان یا پوکی استخوان و مصرف پایین استفاده از گوشت سفید و تأثیر آن در افزایش بیماری‌هایی چون فشار خون و مشکلات قلبی و عروقی در کشور، مثال‌های روشنی در این زمینه هستند. روشن است که تفسیر سطحی واژه‌ی "اصلاح" به صِرف "کاهش"، در چنین مواردی اتفاقاً آثار مخرب بیشتری در پی خواهد داشت، در حالی که اصلاح به معنای تغییر هدفمند، می‌تواند به معنای افزایش مصرف در زمینه‌هایی باشد که در نهایت دستیابی به اهداف مطلوب را در درازمدت به دنبال دارد.

اصلاح الگوی مصرف کالا یا ثروت
مفهوم «کَنْز» در ادبیات قرآنی و به تبع آن در اقتصاد اسلامی به ثروتی اشاره دارد که از جریان متعادل و متعارف تولید و مصرف خارج شده و به شکلی غیرمولد و تنها در خدمت ارضاء حس طمع‌ورزی و تکاثرِ افرادی با ضمیر بیمار قرار گرفته، میل به تفاخر را در آنان اشباع می‌کند. مخالفت فرهنگ دینی با چنین شیوه‌ای در استفاده از ثروت، نشان می‌دهد که توجه به الگوی مصرف تنها مربوط به نوع استفاده از کالاهای مصرفی روزمره نیست، بلکه شیوه‌های بهره‌برداری از منابع ثروت نیز باید مورد توجه قرار گیرد. پیشنهاد رهبر معظم انقلاب به سرمایه‌گذاری مازاد امکانات مادی در مسیری مولد- حتی اگر مایل به انفاق آن‌ها نیستیم- در واقع اشاره‌ای دقیق به لزوم بازنگری افراد و خانواده‌ها و البته دولت به شیوه‌های به‌کارگیری ثروت‌ خصوصی و عمومی است.

تولید، توزیع و مصرف، حلقه‌هایی از فرایند واحد
در برنامه‌ریزی برای عملیاتی نمودن جریان اصلاح الگوی مصرف، تفکیک حلقه‌ی مصرف از سایر بخش‌های فرایندی که شامل تولید و توزیع نیز می‌گردد، می‌تواند خطایی جدی به‌شمار آید. تعابیری چون اسراف و تبذیر در فرهنگ دینی ما می‌تواند در موارد مربوط به هریک از این حلقه‌های به هم پیوسته صدق کند؛ همچنان‌که وجود الگوهای ناسالم در جریان تحقق و اجرای هریک از آن‌ها به روشنی ممکن است.
شرایط حاکم بر نظام تولید و سازمان توزیع به‌عنوان اساسی‌ترین مقدمات مصرف- که البته خود نیز متوقف بر مقدمات بسیارند- در موارد فراوان شرایطی اجتناب‌ناپذیر را بر جریان مصرف تحمیل نموده، شکل‌گیری الگویی نامتوازن در آن را موجب می‌گردد؛ الگویی که به‌سرعت شکلی نسبتاً پایدار یافته، تغییر و اصلاح آن مشکل، زمان‌بَر و پرهزینه می‌گردد. شرایط نامناسب تولید نان یا جریان ناصحیح توزیع بسیاری دیگر از موادغذایی در کشور از جمله‌ی این مواردند. اصلاح این بخش‌ها به‌طور طبیعی- اگرچه شاید نه در کوتاه‌مدت- به اصلاح اساسی الگوی مصرف در این موارد میانجامد.

الگوی تولید و الگوی مصرف؛ تأثیر یا تأثر
به‌سختی می‌توان نوع و میزان تعامل میان قالب‌های نسبتاً پایدار هریک از بخش‌های تولید و مصرف را بر یکدیگر معلوم نمود. اگر تولید و عرضه‌ی محصول به جامعه، پاسخی به خواست پیدا و پنهان مصرف‌کنندگان باشد، الگوی تولید را نیز تحت تأثیر الگوی مصرف خواهیم دانست. در عین حال نمی‌توان از نظر دور داشت که الگوی عرضه شده از جانب تولیدکننده، نقش غیرقابل انکاری در شکل‌گیری نوع و حجم مطالبات جامعه‌ی مصرف‌کنندگان داشته و می‌تواند هوشمندانه آن را در جهت منافع اقتصادی(یا غیراقتصادی) خود برانگیزد. جریان مد و اثرگذاری بر سلیقه و ذائقه‌ی مصرف‌کننده اساساً در همین راستا شکل می‌گیرد و مصرف‌کننده به‌سوی استفاده و مصرف شکل، نوع و حجمی از کالا سوق می‌یابد که برنامه‌ریزان نظام تولید آن را پیش‌بینی کرده، در آن جهت گام برداشته‌اند؛ برنامه‌ریزی‌ای که معمولاً به مدد شیوه‌های تبلیغ آشکار و پنهان، به توفیقات جدی دست می‌یابد. بنابراین تلاش برای اصلاح الگوی مصرف، بایستی با توجه به این تعامل دوسویه صورت گیرد.

مصرف، پاسخ به نیازهای واقعی یا کاذب
بعید به نظر می‌رسد بتوان مصرف‌کننده‌ای را وادار کرد که به غیرضروری بودن مصرف آنچه مورد استفاده قرار می‌دهد، اعتراف نماید. این نکته به آن معناست که ما اصولاً معتقدیم الگوی مصرف ما مبتنی بر نوع، شکل و حجم نیاز ماست. اما به‌راستی کدام نیاز؟ نیازی واقعی و مستند به شواهد و دلایل عقلی و علمی که طبعاً مورد تأیید دین هم قرار می‌گیرد؟ یا احساسی متکی بر عادت، زیاده‌طلبی و تلاش برای پاسخ به خلأهای شخصی و شخصیتی، و یا حتی همراهی با هنجارهای عرفیِ راه به خطا برده؟ به تعبیر دقیق‌تر، کدام نیاز؟ واقعی یا کاذب؟ از همین‌جا نقش تعیین‌کننده‌ی نظام تربیت و ساختار فرهنگ، آشکار گردیده و اصلاح الگوی مصرف متوقف بر یک جریان طولانی از اصلاح نگره‌های فرهنگی و الگوی تربیتی می‌شود.

ارکان نظام تربیت
تربیت امری است که به‌گونه‌ای تدریجی و غالباً ناخودآگاه شکل می‌گیرد و شکل‌گیری آن طبیعتاً متأثر از عوامل و زمینه‌های متعدد و متنوعی است. نقش خانواده، سازمان‌های رسمی آموزشی و تربیتی، رسانه‌های جمعی و دستگاه‌های تبلیغاتی در تحقق یک الگوی نسبتاً پایدار تربیتی، غیرقابل انکار و طبعاً لزوم پاسخگویی آن‌ها در قبال شرایط فرهنگی موجود، اجتناب‌ناپذیر است. لازم است هریک از این مجموعه‌ها- بی‌آن‌که با فرافکنی، قصد شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت خود را داشته باشند- به ارزیابی نقش مثبت یا منفی خود در این شرایط بپردازند و نیز سهم خود را در مسؤولیت اصلاح الگوی تربیتی و فرهنگی کلان موجود و به‌طور خاص الگوی فعلی مصرف بازشناسند.
برای نمونه نقش رسانه‌ی ملی در معرفی، تأیید و ترویج قالب‌های متنوع مصرف‌زدگی، رفاه و تجمل- چه در قالب پخش پیام‌های بازرگانی که بنا بر ضرورت نیازهای مالی رسانه توجیه می‌شود و چه در قالب ساخت برنامه‌های نمایشی که ضرورت ایجاد جاذبه‌های بصری را بهانه‌ی بازنمایی آن می‌سازند- در افزایش انتظارات غیرواقع‌بینانه‌ی مردم به‌ویژه جوانان از زندگی، رفاه، تنوع و تکثر قالب‌های مصرف و... بسیار مؤثر است. ادامه‌ی این روند می‌تواند مخاطره‌آمیز و مانعی جدی در مسیر اصلاح الگوی مصرف تلقی گردد. البته این مثال نباید موجب کوچک شمردن اثر سایر بخش‌های نظام تربیت و نادیده انگاشتن نقش تعیین‌کننده‌ی آنان- از جمله مراکز متولی تعلیم و تربیت رسمی در جامعه مانند آموزش و پرورش و سایر بخش‌ها- شود.

الگوی مصرف دینی، یا الگوی مصرف برخی متدینان
متأسفانه گاه اشکالی از برداشت‌های دینی یا برداشت‌های تحمیل شده به فکر و فرهنگ دینی نیز به کمک توجیه این نیازهای کاذب می‌آیند. مانند آن‌که در صورت کسب درآمد از راه حلال، برخورداری از حداکثر رفاه و آسایش، ممنوعیت یا محدودیتی ندارد؛ یا در صورتی که برخورداری از حداکثر این رفاه و حتی تجمل، موجب ارتکاب معصیتی نشود، منعی نخواهد داشت؛ یا حتی میان ملاحظه‌ی شأن و شؤونات فرد یا خانواده و سطح اجتماعی خاص با آموزه‌های دینی تعارضی نیست! ...همین است که حتی در میان لایه‌های اجتماعی متدینان و متشرعان جامعه، می‌توان شکل‌گیری نوعی اشرافیت دینی یا اشرافیت متظاهر به تدین را بازشناخت که علاوه بر گناه اسراف و تبذیر و بی‌توجهی به اقشار دردمند جامعه، باید گناه بدنما ساختن دین و اخلاق دینی و وارونه‌نمایی آموزه‌های دینی را نیز به کارنامه‌ی اعمال آنان افزود.
به‌راستی آیا آموزه‌های دینی تنها به توجه دادن انسان مسلمان نسبت به کسب حلال اکتفا نموده و به نوع مصرف این امکانات برآمده از حلال بی‌توجهی نموده‌اند؟ مرز رفاه مشروع و به تعبیر قرآن نصیب حلال از دنیا، با تجمل و اسراف و دنیازدگی چیست؟ استفاده نکردن از ثروت و امکانات در راه حلال یعنی چه؟ بی‌توجهی به نیازمندان و محرومان و بهره‌برداری حداکثری از تجمل و رفاه و تلذذ، در ادبیات دینی ما گناه شمرده می‌شود یا خیر؟ و اساساً در جامعه‌ای که بسیاری از مردم از انواع محدودیت و محرومیت رنج می‌برند، تکیه زدن انحصاری بر سرمایه‌های گسترده‌ی مادی به بهانه‌ی ملاحظه‌ی شؤون فردی و خانوادگی چه معنایی دارد؟ طبعاً دانشمندان علوم دینی و به‌خصوص خطبا و مبلغانی که در ارتباط نزدیک با افکار عمومی متدینان قرار دارند، بیش از همه می‌توانند در رفع چنین بدفهمی‌ها یا سوء تفاهم‌هایی مؤثر واقع شوند.

خانواده و اصلاح الگوی مصرف
بی‌آن‌که بشود نقش مؤثر بخش‌های دیگر نظام تربیت را انکار نمود یا کوچک انگاشت، باید نقش خانواده را در جهت‌دهی به هر جریان فکری، تربیتی و فرهنگی، بی‌بدیل دانست و اعتراف نمود که برغم ادعای بسیاری از خانواده‌ها که پررنگ شدن میزان تأثیر مناسبات اجتماعی در زندگی فرزندانشان را مانع پویایی و اثربخشی فرایند تربیتی خانواده می‌دانند، خوشبختانه در نظام اجتماعی کشور ما هنوز هم خانواده از نقشی تعیین‌کننده در نظام تربیت و ساختار فرهنگ برخوردار است؛ البته به شرط آن‌که متوجه ظرفیت بالای اثربخشی خود بوده، استفاده‌ی درست از این ظرفیت ارزشمند را مورد غفلت قرار ندهد. نباید فراموش کرد که حتی ذخیره‌ی انسانی و سرمایه‌ی فکری موجود در سایر بخش‌های نظام فرهنگی- مثلاً مدیران دستگاه‌های آموزش رسمی و دست‌اندرکاران رسانه و...- نیز خود پیش از هر چیز محصول فرایند تربیتی یک خانواده بوده‌اند. بنابراین باید خانواده را چتری فراگیر دانست که می‌تواند بسیاری دیگر از عرصه‌های آموزش و تربیت را تحت تأثیر قرار دهد.

مادر، محور تحقق تربیت و تحول فرهنگ
چنانچه اصلاح فراگیر الگوی مصرف را امری متوقف بر یک تحول فرهنگی عمیق و ماندگار بدانیم و خانواده را اساسی‌ترین زمینه برای جهت‌دهی و تحقق این تحول فرهنگی، برای هدفمند نمودن این جریان و دستیابی به حداکثر نتیجه، باید زنان به‌عنوان محوری‌ترین عضو در عرصه‌ی مناسبات تربیتی خانواده، کانون توجه کسانی قرار گیرند که وظیفه‌ی برنامه‌ریزی کلان در جهت عملیاتی کردن شعار اصلاح الگوی مصرف را به‌عهده دارند.
روشن است که این لزوم توجه به زنان در برنامه‌ریزی‌های آتی، نه به دلیل نیاز ویژه‌ی آنان به این توجه، که به دلیل نیاز جامعه به مداخله‌ی مؤثر زنان در این حرکت تعیین‌کننده‌ی اجتماعی است. کسانی که چشم‌پوشی از ظرفیت بالای آنان در اثرگذاری بر تحولات فکری، تربیتی و فرهنگی در خانواده- و البته خارج از خانواده- می‌تواند از دست رفتن یک سرمایه‌ی ارزشمند و بی‌بدیل انسانی و اجتماعی تلقی شود. بنابراین آموزش، فرهنگ‌سازی، فعال‌سازی و حمایت از زنان در جریان اصلاح الگوی مصرف می‌تواند راهبردی اساسی در این زمینه تلقی شود.



موضوع مطلب :

          
دوشنبه 90 دی 12 :: 11:26 عصر

چرا خانمها از خانمهای زیباتر از خود متنفر هستند؟
 
هیچکس واقعاً درمورد این مسئله حرف نمی‌زند اما یکی از اصلی‌ترین مسائلی که باعث می‌شود خانم‌ها نتوانند با هم کنار بیایند حسادت است. در دنیای حرفه‌ای امروز، این به یکی از این دو مورد تقسیم می‌شود: حسادت به خوب بودن شما در کاری که می‌کنید یا حسادت به ظاهر شما. این مشکلات مرتبط اما مجزا هرکدام به واقع نیازمند یک مقاله جدا هستند. با این شروع می‌کنیم: وقتی شما زیباتر از زنان متوسط هستید. خیلی از شما احتمالاً وقتی این موضوع را می‌خوانید، به آن احساس تنفر می‌کنید—هیچکدام از ما دوست نداریم قبول کنیم که کسی از ما زیباتر باشد یا حتی بدتر، اینکه بخاطر زیباتر بودنشان با آنها دشمنی کنیم. درواقع، خیلی از ما این مسئله را حتی پیش خودمان هم قبول نمی‌کنیم. درعوض، حسادت را به دشمنی تبدیل کرده و اجازه می‌دهیم همه وجودمان را بگیرد تا وقتیکه آن فرد کاری انجام دهد که بتوانیم تفسیر بدی از آن بکنیم و بعد به آن دلیل از او متنفر می‌شویم. دلیل نوشتن این مقاله این بود که یکی از دوستانم که وکیل است، از اینکه در محل‌کار جدیدش هیچکدام از زن‌ها دوستش ندارند نالان بود. من که دوران دانشگاه را با او سپری کردم دقیقاً می‌دانستم چه می‌گوید چون در دانشگاه هم برخورد دخترها با او همانطور بود بخاطر همین تعجب نکردم. چیزی که دوست داشتم به او بگویم این بود که مورد نفرت قرار گرفتن بخاطر جذابیت و زیبایی ارتباطی با وضعیت ظاهری شما ندارد. قسمت عمده‌ای از آن به این بستگی دارد که با ظاهرتان چکار می‌کنید. معمولاً پرطرفدارترین افراد کسانی نیستند که زیباترین باشند بلکه کسانی هستند که خودشان را به معرض نمایش می‌گذارند. منظورمان این نیست که برای اینکه همکاران حسودتان از شما خوششان بیاید، خودتان را بپوشانید، منظورمان این است که راه‌هایی هست که با حسادت و دشمنی زنان دیگر خورده نشوید. بااینکه زن‌ها تقریباً نسبت به هر زن زیبایی احساس حسادت می‌کنند اما از آنهایی که از جذابیت جنسی خود برای جلو افتادن بهره می‌گیرند، همیشه متنفر می‌شوند.

سه سوال پیش می‌آید که به بررسی آنها می‌پردازیم. اولین سوال این است که: اصلاً چرا خانم‌ها حسود هستند؟ پاسخی برای این نداریم، اما ممکن است به این دلیل باشد که در اکثر مواقع هدف اصلی خانم‌ها در زندگی یافتن همسر یا همراه است و چیزی که مردها به دنبال آن هستند، زن‌های زیبا است. به همین دلیل بقیه زن‌ها وارد رقابت می‌شوند، حتی اگر در یک رابطه باشند یا اصلاً علاقه‌ای به آشنا شدن با مردی در محل‌کار خود را نداشته باشند. بااینحال، اینکه توجهی که به زن دیگری معطوف شده است را از آنِ خود نکنند برایشان ناراحت‌کننده است.

سوال دوم: ما خانمها برای متوقف کردن چرخه شوم تنفر از همدیگر چه می‌توانیم بکنیم؟ باز هم باید بگوییم که پاسخی برای آن نداریم. همه ما می‌توانیم سهم خودمان را با شناخت حس حسادت خود و کار کردن روی مسائل و مشکلاتمان به جای خالی کردن آن بر سر دیگران، ادا کنیم. بااینحال، همانطور که در زیر مطرح می‌کنیم، گاهی‌اوقات، واقعاً به زنان زیبا حسادت نمی‌کنیم و فقط این مسئله که جذابیت جنسی بعنوان ابزاری حرفه‌ای برای پیشرفت استفاده می‌شود ناراحتمان می‌کند.

سوال سوم: حالا که دوست من خود را موضوع حسادت همکارانش می‌بیند، چه می‌تواند بکند؟ خیلی از شما احتمالاً می‌گویید که این مسئولیت دوست من نیست که چیزی را عوض کند—که این حسادت به مشکلات دیگران ارتباط دارد و تقصیر او نیست. درست است، اما درست مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، ممکن است حق با شما باشد اما بخاطر اخلاقیات خود توسط دیگران تخریب شوید. هر فرد باید تصمیم بگیرد که برای هر یک از میلیون‌ها رفتار متفاوت حاضر است چه بهایی بپردازد و استفاده از دارایی‌های ظاهریتان در زمینه کاری و حرفه‌ای تفاوتی نمی‌کند. دوستم به من می‌گوید که او کاری نکرده است (که از وقتی به دنیا آمده همینطور بوده و مردها نمی‌توانند چشم از او بگیرند. حتی اگر صبح به صبح سرتاپای خود را غرق کثافت هم بکند باز اینقدر جذاب است که همه را دنبال خود می‌کشاند). اگر شما هم کسی هستید که چنین داستان‌هایی را به خودتان می‌گویید، بد نیست که واقعاً بررسی کنید و ببینید که آیا واقعا هیچ کاری نمی‌کنید؟ اینطور که من می‌بینم، بیشتر اوقات وقتی زن‌ها از زنی در محل‌کار بدون هیچ دلیلی به غیر از جذاب بودن او متنفر می‌شوند، فقط به این خاطر نیست که آن زن فقط زیبا است. چرا؟ چون تعداد زیادی از زنان زیبایی بوده‌اند که من با آنها کار می‌کردم که بقیه زن‌ها از آنها متنفر نبودند. آیا به این دلیل است که آنهایی که مورد تنفر قرار می‌گیرند خیلی زیباتر هستند؟ نه. آیا به این دلیل است که آنهایی که مورد تنفر قرار می‌گیرند، بی‌بندوبارتر هستند؟ نه. پس چه؟ من خیلی به این موضوع فکر کرده‌ام و بهترین تحلیل که می‌توانم ارائه کنم این است که زن‌ها از زن‌هایی متنفر می‌شوند که از جذابیت ظاهر خود برای پیشرفت حرفه‌ای خود استفاده می‌کنند. هیچکس از آنجلینا جولی وقتی در لباس ساده اداری پشت میز نشسته و سخت مشغول کار کردن است متنفر نمی‌شود. زنان از آنجلینا جولی متنفر می‌شوند که دامن کوتاه و بلوز باز می‌پوشد و وقتی درمورد کارها سوال می‌کند، به همکار مرد یا رئیس اداره لبخندهای معنادار می‌زند. پس اگر زن‌ها از شما متنفر هستند و در درونتان به خود می‌گویید بخاطر حسادتشان است، اما باز هم می‌خواهید که بتوانید با همکاران زنتان خوب کنار بیایید، چند توصیه برای شما داریم:

بدانید که اگر بخواهید مدام درمورد زیبایی خود حرف بزنید، هیچوقت نمی‌توانید دوستی درمیان زنان پیدا کنید.

به مخاطبانتان بستگی دارد اما خیلی مطمئن می‌توانم بگویم که در 99% از مواقع، در این چند حالت هیچوقت نمی‌توانید نظر مساعد جنس موافقتان را جلب کنید: 1) اینکه درمورد موضوعی با زنی حرف بزنید و به زنی دیگر نسبت دهید که به شما حسادت می‌کند. 2) درمورد اینکه مردان زیادی به دنبال شما هستند، چه تحسین‌ و تمجیدهایی از زیباییتان از آنها دریافت می‌کنید، اینکه چطور مردی وقتی به شما خیره شده بود موقع رانندگی تصادف کرد، یااینکه بودن جای شما بخاطر اینهمه توجه چقدر سخت است، حرف بزنید. 3) درمورد اینکه مردهای شرکت چطور به شما خیره می‌شوند یا پیشنهاد آشنایی می‌دهند حرف بزنید. فقط به خاطر داشته باشید، هیچکس از افراد پر ادعا خوششان نمی‌آید و وقتی سعی می‌کنید مدام توجه دیگران را به یک جنبه از خودتان معطوف کنید، مردم متوجه می‌شوند و ممکن است نتیجه‌گیری‌هایی درمورد شما بکنند که چندان خوشایند نیست.

ارزش خودتان را تشخیص دهید.

تصور من از خیلی از زنانی که مقدار زیادی از وقت خود را صرف لاس زدن با این و آن و حرف زدن درمورد مسائلی که در بالا بیان شد می‌کنند، این است که منبع اصلی اعتمادبه‌نفس آنها ظاهرشان است. صرفنظر از اینکه آیا حرف من درست است یا نه، من این زن‌ها را کمتر از آنچه که واقعاً هستند پیچیده یا توانمند می‌بینم چون باور درونی خود آن که ظاهرشان بهترین چیزی است که دارند کاملاً آشکار است و نظر را جلب می‌کند و من به این دلیل چنین فکری می‌کنم که خودشان هم آن را باور دارند. خیلی از ما از نعمت داشتن ظاهری زیبا بهره‌مند هستیم و طبیعی است که بخاطر این ظاهر، اعتمادبه‌نغس بالایی به دست آوریم. اما دیگر دوران دبیرستان نیست. حرف من این است که از نظر حرفه‌ای خیلی مخرب است که بخواهیم صورت زیبایمان را مطرح کنیم. چرا؟ چون ارزش ما خیلی بیشتر از این است. ما باهوش و بلند‌پرواز و تواناییم. اگر بخواهیم اعتمادبه‌نفسمان را از ظاهرمان به دست آوریم، خیلی مهم است که آن جنبه از خودمان را در خانه بگذاریم چون مردم همان چیزی را از ما استنباط می‌کنند که به آنها نشان می‌دهیم و اگر مدام بخواهید از ظاهر خودتان تعریف کنید و توجه دیگران را به جذابیت فیزیکی خود بکشانید و با این و آن لاس بزنید، آنوقت همکارانتان شما را فردی یک بعدی خواهند دید و دیگر کسی ارزشی بر استعدادها و توانایی‌های درونی شما نخواهد گذاشت. شما بیشتر از یک صورت زیبا هستید. قدم پیش بگذارید و این حقیقت را در آغوش بگیرید.

عواقب وسیعتر جنسی کردن خودتان را بعنوان یک زن شاعل درک کنید.

من عمیقاً باور دارم که برای همه خانم‌های شاغل مخرب است اگر تصمیم بگیرند از ظاهرشان برای پیشرفت استفاده کنند. چرا می‌گویم "انتخاب کنند؟" چون به نظر من این یک انتخاب است. درست است، هیچکدام از ما انتخاب نکرده‌ایم که خدا ما را چگونه بسازد، اما خودمان انتخاب می‌کنیم سر کار چه لباسی بپوشیم یا چطور با همکارانمان یا مشتری‌ها ارتباط برقرار کنیم. با خودتان فکر می‌کنید که من می‌گویم زن‌ها نمی‌توانند هر چه که دوست داشته باشند بپوشند؟ درست است. منظور من دقیقاً همین است. یا فکر می‌کنید که می‌گویم زنها خودشان مسئول برخورد دیگران نسبت به ظاهرشان هستند؟ بله دقیقاً. چرا؟ چون ذات ما انسان‌ها اجتماعی است. زنان بسیاری واکنش‌‌های مثبتی به ظاهر خود دریافت می‌کنند و یاد می‌گیرند چطور همواره این واکنش‌ها را از طریق چیزهای ظریفی مثل ارتباط چشمی، زبان و بدن و امثال آن دریافت کنند. آیا ناخودآگاه کارهایی می‌کنید که در نظر دیگران عشوه آمدن است؟ چرا از کسی که به صداقت او اعتماد دارید سوال نمی‌کنید؟ من واقعاً اعتقاد دارم که دوستم خودش متوجه نیست که همیشه و در همه حالت در حال عشوه آمدن است. بعد از نوشتن این مقاله، فکر می‌کنم که خودم را قانع کرده‌ام که این موضوع را به او بگویم. عشوه کردن او اینطوری است: مانتوهای کوتاه و تنگ، کفش‌های پاشنه‌بلندی که هیکل و حرکات او را بهتر نشان دهد، لبخندی متفاوت برای مردان، تماس‌های کوتاه با دست‌ها و بازوهای مردان موقع حرف زدن با آنها، نزدیک‌تر از حد لازم ایستادن کنار مردها، تحسین کردن آنها، خنده‌های متفاوت با مردان، استفاده از تن‌های صدای متفاوت موقع حرف زدن با مردها، و هزار چیز دیگر. مطمئناً متوجه منظورم شده‌اید. مطمئن نیستم که دوستم می‌داند که رفتار او را مردان نسبت به رفتار او با زنان دیگر دنیایی تفاوت دارد اما تضمین می کنم که زنان شرکتی که در آن کار می‌کند، به خاطر این از او خوششان نمی‌آید که به او حسادت می‌کنند بلکه به این دلیل است که از رفتار او متنفر هستند.

نتیجه اینکه، اگر دختر زیبایی هستید، به این مسئله خوب فکر کنید: همان قدر که دوست دارید بخاطر زیباییتان نظر دیگران را جلب کنید، باید بدانید که هزینه زیادی برایتان خواهد داشت. وقتی نظر و توجه دیگران را به ظاهر خودتان جلب می‌کنید تا از طریق آن به پیشرفت حرفه‌ای و شغلی دست پیدا کنید، حتی اگر عمدی نباشد، به پایین‌ترین سطح زنان جامعه تبدیل می‌شوید، رابطه‌تان با زنان دیگر را خراب می‌کنید و توقعی ایجاد می‌کنید که همه زنانی که می‌توانند برای جلو افتادن از بقیه عشوه بیایند، باید اینکار را بکنند. همانطور که ذکر کردیم فقط ظاهرتان نیست که به شما ارزش می‌دهد. نباید به مردان برای مراقبت کردن از شما وابسته شوید. سعی کنید بیشتر از آن صورت زیبایتان باشید و مطمئن باشید اگر چنین باشید زنان و مردان هر دو به شما احترام گذاشته و دوستتان خواهند داشت.



موضوع مطلب :

          
شنبه 90 دی 10 :: 5:26 عصر