سربازسایبری آخرین مطالب
حکومتى که با نظام ولایت فقیه معرفى مىشود. بعضى از این مسئله تحاشى مىکنند! در حکومت اسلامى - یعنى حکومت فقیه عادل و فقیه متقى - هم حضور مردم هست، هم حضور معنویت و ارزشهاى اسلامى و حضور تقوا هست؛ این، بالاتر از همه است. 1.مسئلهى ولایت فقیه، اساس نظام و ستون فقرات نظام است. 2.ولایت فقیه عادل، یعنى حکومت کسى که دین و اسلام را مىشناسد و مىداند چگونه باید بر مردم حکومت کرد؛ و نیروى تقوا هم به او کمک مىکند که از این خط منحرف نشود. 3.ولایت فقیه، مترقیترین چیزى است که مىتوان به یک جامعهى بشرى پیشنهاد کرد. 4.ولایت فقیه، یک فرهنگ و یک جریان است. 5.ولایت فقیه، جایگاه مهندسى نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیرى از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسىترین و محورىترین مفهوم و معناى ولایتفقیه است. نقش ولایتفقیه این است که در این مجموعهى پیچیده و در هم تنیدهى تلاشهاى گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. 6.پاسدارى و دیدهبانىِ حرکت کلى نظام به سمت هدفهاى آرمانى و عالىاش، مهمترین و اساسىترین نقش ولایت فقیه است.
موضوع مطلب : یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره عوض اینکه کاهوهای خوب رو سوا کنه ، همه ی کاهو های نامرغوب رو سوا میکنه و میخره ازش می پرسند چرا اینکار رو کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست مردم همه ی کاهوهای خوب رو میبرند و این کاهوها روی دست او می مونند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها رو میخرم اینها رو هم میشه خورد این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی ره ........................... یه روز یه ترکـــه میره جبهه بعد از یه مدت فرمانده میشه یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش جواب میده کدوم داداشم؟ اینجا همه داداش من هستن اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری .......................... به یه ترکه گفتند کتابی بنویس ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب رو تمام خوند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت اون برای پیدا کردن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ...، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود ......................... یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست اون میاد و جام شراب بهشتی رو تعارف میکنه اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه حوری از سمت چپ میآد ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش رو جمع ذکر حقتعالی میکنه تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا رو کامل میکنه این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |