سربازسایبری آخرین مطالب
A موضوع مطلب : موضوع مطلب :
گفت وگو با دکتر فرهمند پور چگونه با محیط دانشگاه کنار بیا ییم موضوع مطلب : زنان و خانواده، کانون عملیاتی اصلاح الگوی مصرف
دکتر فهیمه فرهمندپور*
درهم تنیدگی مسائل هریک از عرصههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و فرد، خانواده، جامعه و... راه را برای محدود کردن حوزهی مسؤولیت آحاد مرتبط با هریک از این عرصهها مشکل و شاید غیرممکن میسازد. به همین دلیل داوری در این خصوص که اصلاح الگوی مصرف امری مرتبط با کدام یک از این زمینههاست بسیار دشوار است و تعیین سهم مسؤولیت هریک دشوارتر؛ اما بررسی ابعاد مختلف مسأله میتواند به تسهیل این امر دشوار بیانجامد.
اصلاح، تغییری جهتگیری شده یا کاهشی غیرهدفمند بیگمان کاهش حجم و تنوع مصرف، نخستین برداشتی است که از شعار اصلاح الگوی مصرف به ذهن متبادر میشود. این در حالی است که اساساً صرف کاهش، بدون در نظر گرفتن جهتگیری کلان جریان اصلاح، میتواند موجب آسیبرسانی به این تلاش اصلاحی شود. برای نمونه چنانچه الگوی مصرف بسیاری از مواد غذایی تعیین کننده در سلامت در کشور ما، با استانداردهای علمی پذیرفته شدهی جهانی آنها مقایسه شود، میتواند زمینهی شناسایی علل شیوع بسیاری از بیماریهایی شود که صرف نظر از همهی پیامدهایش، هزینهی مادی گزافی بر اقتصاد جامعه تحمیل میکند؛ سرانهی پایین مصرف لبنیات و نقش آن در بیماریهای دهان و دندان یا پوکی استخوان و مصرف پایین استفاده از گوشت سفید و تأثیر آن در افزایش بیماریهایی چون فشار خون و مشکلات قلبی و عروقی در کشور، مثالهای روشنی در این زمینه هستند. روشن است که تفسیر سطحی واژهی "اصلاح" به صِرف "کاهش"، در چنین مواردی اتفاقاً آثار مخرب بیشتری در پی خواهد داشت، در حالی که اصلاح به معنای تغییر هدفمند، میتواند به معنای افزایش مصرف در زمینههایی باشد که در نهایت دستیابی به اهداف مطلوب را در درازمدت به دنبال دارد. اصلاح الگوی مصرف کالا یا ثروت مفهوم «کَنْز» در ادبیات قرآنی و به تبع آن در اقتصاد اسلامی به ثروتی اشاره دارد که از جریان متعادل و متعارف تولید و مصرف خارج شده و به شکلی غیرمولد و تنها در خدمت ارضاء حس طمعورزی و تکاثرِ افرادی با ضمیر بیمار قرار گرفته، میل به تفاخر را در آنان اشباع میکند. مخالفت فرهنگ دینی با چنین شیوهای در استفاده از ثروت، نشان میدهد که توجه به الگوی مصرف تنها مربوط به نوع استفاده از کالاهای مصرفی روزمره نیست، بلکه شیوههای بهرهبرداری از منابع ثروت نیز باید مورد توجه قرار گیرد. پیشنهاد رهبر معظم انقلاب به سرمایهگذاری مازاد امکانات مادی در مسیری مولد- حتی اگر مایل به انفاق آنها نیستیم- در واقع اشارهای دقیق به لزوم بازنگری افراد و خانوادهها و البته دولت به شیوههای بهکارگیری ثروت خصوصی و عمومی است. تولید، توزیع و مصرف، حلقههایی از فرایند واحد در برنامهریزی برای عملیاتی نمودن جریان اصلاح الگوی مصرف، تفکیک حلقهی مصرف از سایر بخشهای فرایندی که شامل تولید و توزیع نیز میگردد، میتواند خطایی جدی بهشمار آید. تعابیری چون اسراف و تبذیر در فرهنگ دینی ما میتواند در موارد مربوط به هریک از این حلقههای به هم پیوسته صدق کند؛ همچنانکه وجود الگوهای ناسالم در جریان تحقق و اجرای هریک از آنها به روشنی ممکن است. شرایط حاکم بر نظام تولید و سازمان توزیع بهعنوان اساسیترین مقدمات مصرف- که البته خود نیز متوقف بر مقدمات بسیارند- در موارد فراوان شرایطی اجتنابناپذیر را بر جریان مصرف تحمیل نموده، شکلگیری الگویی نامتوازن در آن را موجب میگردد؛ الگویی که بهسرعت شکلی نسبتاً پایدار یافته، تغییر و اصلاح آن مشکل، زمانبَر و پرهزینه میگردد. شرایط نامناسب تولید نان یا جریان ناصحیح توزیع بسیاری دیگر از موادغذایی در کشور از جملهی این مواردند. اصلاح این بخشها بهطور طبیعی- اگرچه شاید نه در کوتاهمدت- به اصلاح اساسی الگوی مصرف در این موارد میانجامد. الگوی تولید و الگوی مصرف؛ تأثیر یا تأثر بهسختی میتوان نوع و میزان تعامل میان قالبهای نسبتاً پایدار هریک از بخشهای تولید و مصرف را بر یکدیگر معلوم نمود. اگر تولید و عرضهی محصول به جامعه، پاسخی به خواست پیدا و پنهان مصرفکنندگان باشد، الگوی تولید را نیز تحت تأثیر الگوی مصرف خواهیم دانست. در عین حال نمیتوان از نظر دور داشت که الگوی عرضه شده از جانب تولیدکننده، نقش غیرقابل انکاری در شکلگیری نوع و حجم مطالبات جامعهی مصرفکنندگان داشته و میتواند هوشمندانه آن را در جهت منافع اقتصادی(یا غیراقتصادی) خود برانگیزد. جریان مد و اثرگذاری بر سلیقه و ذائقهی مصرفکننده اساساً در همین راستا شکل میگیرد و مصرفکننده بهسوی استفاده و مصرف شکل، نوع و حجمی از کالا سوق مییابد که برنامهریزان نظام تولید آن را پیشبینی کرده، در آن جهت گام برداشتهاند؛ برنامهریزیای که معمولاً به مدد شیوههای تبلیغ آشکار و پنهان، به توفیقات جدی دست مییابد. بنابراین تلاش برای اصلاح الگوی مصرف، بایستی با توجه به این تعامل دوسویه صورت گیرد. مصرف، پاسخ به نیازهای واقعی یا کاذب بعید به نظر میرسد بتوان مصرفکنندهای را وادار کرد که به غیرضروری بودن مصرف آنچه مورد استفاده قرار میدهد، اعتراف نماید. این نکته به آن معناست که ما اصولاً معتقدیم الگوی مصرف ما مبتنی بر نوع، شکل و حجم نیاز ماست. اما بهراستی کدام نیاز؟ نیازی واقعی و مستند به شواهد و دلایل عقلی و علمی که طبعاً مورد تأیید دین هم قرار میگیرد؟ یا احساسی متکی بر عادت، زیادهطلبی و تلاش برای پاسخ به خلأهای شخصی و شخصیتی، و یا حتی همراهی با هنجارهای عرفیِ راه به خطا برده؟ به تعبیر دقیقتر، کدام نیاز؟ واقعی یا کاذب؟ از همینجا نقش تعیینکنندهی نظام تربیت و ساختار فرهنگ، آشکار گردیده و اصلاح الگوی مصرف متوقف بر یک جریان طولانی از اصلاح نگرههای فرهنگی و الگوی تربیتی میشود. ارکان نظام تربیت تربیت امری است که بهگونهای تدریجی و غالباً ناخودآگاه شکل میگیرد و شکلگیری آن طبیعتاً متأثر از عوامل و زمینههای متعدد و متنوعی است. نقش خانواده، سازمانهای رسمی آموزشی و تربیتی، رسانههای جمعی و دستگاههای تبلیغاتی در تحقق یک الگوی نسبتاً پایدار تربیتی، غیرقابل انکار و طبعاً لزوم پاسخگویی آنها در قبال شرایط فرهنگی موجود، اجتنابناپذیر است. لازم است هریک از این مجموعهها- بیآنکه با فرافکنی، قصد شانه خالی کردن از زیر بار مسؤولیت خود را داشته باشند- به ارزیابی نقش مثبت یا منفی خود در این شرایط بپردازند و نیز سهم خود را در مسؤولیت اصلاح الگوی تربیتی و فرهنگی کلان موجود و بهطور خاص الگوی فعلی مصرف بازشناسند. برای نمونه نقش رسانهی ملی در معرفی، تأیید و ترویج قالبهای متنوع مصرفزدگی، رفاه و تجمل- چه در قالب پخش پیامهای بازرگانی که بنا بر ضرورت نیازهای مالی رسانه توجیه میشود و چه در قالب ساخت برنامههای نمایشی که ضرورت ایجاد جاذبههای بصری را بهانهی بازنمایی آن میسازند- در افزایش انتظارات غیرواقعبینانهی مردم بهویژه جوانان از زندگی، رفاه، تنوع و تکثر قالبهای مصرف و... بسیار مؤثر است. ادامهی این روند میتواند مخاطرهآمیز و مانعی جدی در مسیر اصلاح الگوی مصرف تلقی گردد. البته این مثال نباید موجب کوچک شمردن اثر سایر بخشهای نظام تربیت و نادیده انگاشتن نقش تعیینکنندهی آنان- از جمله مراکز متولی تعلیم و تربیت رسمی در جامعه مانند آموزش و پرورش و سایر بخشها- شود. الگوی مصرف دینی، یا الگوی مصرف برخی متدینان متأسفانه گاه اشکالی از برداشتهای دینی یا برداشتهای تحمیل شده به فکر و فرهنگ دینی نیز به کمک توجیه این نیازهای کاذب میآیند. مانند آنکه در صورت کسب درآمد از راه حلال، برخورداری از حداکثر رفاه و آسایش، ممنوعیت یا محدودیتی ندارد؛ یا در صورتی که برخورداری از حداکثر این رفاه و حتی تجمل، موجب ارتکاب معصیتی نشود، منعی نخواهد داشت؛ یا حتی میان ملاحظهی شأن و شؤونات فرد یا خانواده و سطح اجتماعی خاص با آموزههای دینی تعارضی نیست! ...همین است که حتی در میان لایههای اجتماعی متدینان و متشرعان جامعه، میتوان شکلگیری نوعی اشرافیت دینی یا اشرافیت متظاهر به تدین را بازشناخت که علاوه بر گناه اسراف و تبذیر و بیتوجهی به اقشار دردمند جامعه، باید گناه بدنما ساختن دین و اخلاق دینی و وارونهنمایی آموزههای دینی را نیز به کارنامهی اعمال آنان افزود. بهراستی آیا آموزههای دینی تنها به توجه دادن انسان مسلمان نسبت به کسب حلال اکتفا نموده و به نوع مصرف این امکانات برآمده از حلال بیتوجهی نمودهاند؟ مرز رفاه مشروع و به تعبیر قرآن نصیب حلال از دنیا، با تجمل و اسراف و دنیازدگی چیست؟ استفاده نکردن از ثروت و امکانات در راه حلال یعنی چه؟ بیتوجهی به نیازمندان و محرومان و بهرهبرداری حداکثری از تجمل و رفاه و تلذذ، در ادبیات دینی ما گناه شمرده میشود یا خیر؟ و اساساً در جامعهای که بسیاری از مردم از انواع محدودیت و محرومیت رنج میبرند، تکیه زدن انحصاری بر سرمایههای گستردهی مادی به بهانهی ملاحظهی شؤون فردی و خانوادگی چه معنایی دارد؟ طبعاً دانشمندان علوم دینی و بهخصوص خطبا و مبلغانی که در ارتباط نزدیک با افکار عمومی متدینان قرار دارند، بیش از همه میتوانند در رفع چنین بدفهمیها یا سوء تفاهمهایی مؤثر واقع شوند. خانواده و اصلاح الگوی مصرف بیآنکه بشود نقش مؤثر بخشهای دیگر نظام تربیت را انکار نمود یا کوچک انگاشت، باید نقش خانواده را در جهتدهی به هر جریان فکری، تربیتی و فرهنگی، بیبدیل دانست و اعتراف نمود که برغم ادعای بسیاری از خانوادهها که پررنگ شدن میزان تأثیر مناسبات اجتماعی در زندگی فرزندانشان را مانع پویایی و اثربخشی فرایند تربیتی خانواده میدانند، خوشبختانه در نظام اجتماعی کشور ما هنوز هم خانواده از نقشی تعیینکننده در نظام تربیت و ساختار فرهنگ برخوردار است؛ البته به شرط آنکه متوجه ظرفیت بالای اثربخشی خود بوده، استفادهی درست از این ظرفیت ارزشمند را مورد غفلت قرار ندهد. نباید فراموش کرد که حتی ذخیرهی انسانی و سرمایهی فکری موجود در سایر بخشهای نظام فرهنگی- مثلاً مدیران دستگاههای آموزش رسمی و دستاندرکاران رسانه و...- نیز خود پیش از هر چیز محصول فرایند تربیتی یک خانواده بودهاند. بنابراین باید خانواده را چتری فراگیر دانست که میتواند بسیاری دیگر از عرصههای آموزش و تربیت را تحت تأثیر قرار دهد. مادر، محور تحقق تربیت و تحول فرهنگ چنانچه اصلاح فراگیر الگوی مصرف را امری متوقف بر یک تحول فرهنگی عمیق و ماندگار بدانیم و خانواده را اساسیترین زمینه برای جهتدهی و تحقق این تحول فرهنگی، برای هدفمند نمودن این جریان و دستیابی به حداکثر نتیجه، باید زنان بهعنوان محوریترین عضو در عرصهی مناسبات تربیتی خانواده، کانون توجه کسانی قرار گیرند که وظیفهی برنامهریزی کلان در جهت عملیاتی کردن شعار اصلاح الگوی مصرف را بهعهده دارند. روشن است که این لزوم توجه به زنان در برنامهریزیهای آتی، نه به دلیل نیاز ویژهی آنان به این توجه، که به دلیل نیاز جامعه به مداخلهی مؤثر زنان در این حرکت تعیینکنندهی اجتماعی است. کسانی که چشمپوشی از ظرفیت بالای آنان در اثرگذاری بر تحولات فکری، تربیتی و فرهنگی در خانواده- و البته خارج از خانواده- میتواند از دست رفتن یک سرمایهی ارزشمند و بیبدیل انسانی و اجتماعی تلقی شود. بنابراین آموزش، فرهنگسازی، فعالسازی و حمایت از زنان در جریان اصلاح الگوی مصرف میتواند راهبردی اساسی در این زمینه تلقی شود. موضوع مطلب : چرا خانمها از خانمهای زیباتر از خود متنفر هستند؟
هیچکس واقعاً درمورد این مسئله حرف نمیزند اما یکی از اصلیترین مسائلی که باعث میشود خانمها نتوانند با هم کنار بیایند حسادت است. در دنیای حرفهای امروز، این به یکی از این دو مورد تقسیم میشود: حسادت به خوب بودن شما در کاری که میکنید یا حسادت به ظاهر شما. این مشکلات مرتبط اما مجزا هرکدام به واقع نیازمند یک مقاله جدا هستند. با این شروع میکنیم: وقتی شما زیباتر از زنان متوسط هستید. خیلی از شما احتمالاً وقتی این موضوع را میخوانید، به آن احساس تنفر میکنید—هیچکدام از ما دوست نداریم قبول کنیم که کسی از ما زیباتر باشد یا حتی بدتر، اینکه بخاطر زیباتر بودنشان با آنها دشمنی کنیم. درواقع، خیلی از ما این مسئله را حتی پیش خودمان هم قبول نمیکنیم. درعوض، حسادت را به دشمنی تبدیل کرده و اجازه میدهیم همه وجودمان را بگیرد تا وقتیکه آن فرد کاری انجام دهد که بتوانیم تفسیر بدی از آن بکنیم و بعد به آن دلیل از او متنفر میشویم. دلیل نوشتن این مقاله این بود که یکی از دوستانم که وکیل است، از اینکه در محلکار جدیدش هیچکدام از زنها دوستش ندارند نالان بود. من که دوران دانشگاه را با او سپری کردم دقیقاً میدانستم چه میگوید چون در دانشگاه هم برخورد دخترها با او همانطور بود بخاطر همین تعجب نکردم. چیزی که دوست داشتم به او بگویم این بود که مورد نفرت قرار گرفتن بخاطر جذابیت و زیبایی ارتباطی با وضعیت ظاهری شما ندارد. قسمت عمدهای از آن به این بستگی دارد که با ظاهرتان چکار میکنید. معمولاً پرطرفدارترین افراد کسانی نیستند که زیباترین باشند بلکه کسانی هستند که خودشان را به معرض نمایش میگذارند. منظورمان این نیست که برای اینکه همکاران حسودتان از شما خوششان بیاید، خودتان را بپوشانید، منظورمان این است که راههایی هست که با حسادت و دشمنی زنان دیگر خورده نشوید. بااینکه زنها تقریباً نسبت به هر زن زیبایی احساس حسادت میکنند اما از آنهایی که از جذابیت جنسی خود برای جلو افتادن بهره میگیرند، همیشه متنفر میشوند. سه سوال پیش میآید که به بررسی آنها میپردازیم. اولین سوال این است که: اصلاً چرا خانمها حسود هستند؟ پاسخی برای این نداریم، اما ممکن است به این دلیل باشد که در اکثر مواقع هدف اصلی خانمها در زندگی یافتن همسر یا همراه است و چیزی که مردها به دنبال آن هستند، زنهای زیبا است. به همین دلیل بقیه زنها وارد رقابت میشوند، حتی اگر در یک رابطه باشند یا اصلاً علاقهای به آشنا شدن با مردی در محلکار خود را نداشته باشند. بااینحال، اینکه توجهی که به زن دیگری معطوف شده است را از آنِ خود نکنند برایشان ناراحتکننده است. سوال دوم: ما خانمها برای متوقف کردن چرخه شوم تنفر از همدیگر چه میتوانیم بکنیم؟ باز هم باید بگوییم که پاسخی برای آن نداریم. همه ما میتوانیم سهم خودمان را با شناخت حس حسادت خود و کار کردن روی مسائل و مشکلاتمان به جای خالی کردن آن بر سر دیگران، ادا کنیم. بااینحال، همانطور که در زیر مطرح میکنیم، گاهیاوقات، واقعاً به زنان زیبا حسادت نمیکنیم و فقط این مسئله که جذابیت جنسی بعنوان ابزاری حرفهای برای پیشرفت استفاده میشود ناراحتمان میکند. سوال سوم: حالا که دوست من خود را موضوع حسادت همکارانش میبیند، چه میتواند بکند؟ خیلی از شما احتمالاً میگویید که این مسئولیت دوست من نیست که چیزی را عوض کند—که این حسادت به مشکلات دیگران ارتباط دارد و تقصیر او نیست. درست است، اما درست مثل خیلی چیزهای دیگر در زندگی، ممکن است حق با شما باشد اما بخاطر اخلاقیات خود توسط دیگران تخریب شوید. هر فرد باید تصمیم بگیرد که برای هر یک از میلیونها رفتار متفاوت حاضر است چه بهایی بپردازد و استفاده از داراییهای ظاهریتان در زمینه کاری و حرفهای تفاوتی نمیکند. دوستم به من میگوید که او کاری نکرده است (که از وقتی به دنیا آمده همینطور بوده و مردها نمیتوانند چشم از او بگیرند. حتی اگر صبح به صبح سرتاپای خود را غرق کثافت هم بکند باز اینقدر جذاب است که همه را دنبال خود میکشاند). اگر شما هم کسی هستید که چنین داستانهایی را به خودتان میگویید، بد نیست که واقعاً بررسی کنید و ببینید که آیا واقعا هیچ کاری نمیکنید؟ اینطور که من میبینم، بیشتر اوقات وقتی زنها از زنی در محلکار بدون هیچ دلیلی به غیر از جذاب بودن او متنفر میشوند، فقط به این خاطر نیست که آن زن فقط زیبا است. چرا؟ چون تعداد زیادی از زنان زیبایی بودهاند که من با آنها کار میکردم که بقیه زنها از آنها متنفر نبودند. آیا به این دلیل است که آنهایی که مورد تنفر قرار میگیرند خیلی زیباتر هستند؟ نه. آیا به این دلیل است که آنهایی که مورد تنفر قرار میگیرند، بیبندوبارتر هستند؟ نه. پس چه؟ من خیلی به این موضوع فکر کردهام و بهترین تحلیل که میتوانم ارائه کنم این است که زنها از زنهایی متنفر میشوند که از جذابیت ظاهر خود برای پیشرفت حرفهای خود استفاده میکنند. هیچکس از آنجلینا جولی وقتی در لباس ساده اداری پشت میز نشسته و سخت مشغول کار کردن است متنفر نمیشود. زنان از آنجلینا جولی متنفر میشوند که دامن کوتاه و بلوز باز میپوشد و وقتی درمورد کارها سوال میکند، به همکار مرد یا رئیس اداره لبخندهای معنادار میزند. پس اگر زنها از شما متنفر هستند و در درونتان به خود میگویید بخاطر حسادتشان است، اما باز هم میخواهید که بتوانید با همکاران زنتان خوب کنار بیایید، چند توصیه برای شما داریم: بدانید که اگر بخواهید مدام درمورد زیبایی خود حرف بزنید، هیچوقت نمیتوانید دوستی درمیان زنان پیدا کنید. به مخاطبانتان بستگی دارد اما خیلی مطمئن میتوانم بگویم که در 99% از مواقع، در این چند حالت هیچوقت نمیتوانید نظر مساعد جنس موافقتان را جلب کنید: 1) اینکه درمورد موضوعی با زنی حرف بزنید و به زنی دیگر نسبت دهید که به شما حسادت میکند. 2) درمورد اینکه مردان زیادی به دنبال شما هستند، چه تحسین و تمجیدهایی از زیباییتان از آنها دریافت میکنید، اینکه چطور مردی وقتی به شما خیره شده بود موقع رانندگی تصادف کرد، یااینکه بودن جای شما بخاطر اینهمه توجه چقدر سخت است، حرف بزنید. 3) درمورد اینکه مردهای شرکت چطور به شما خیره میشوند یا پیشنهاد آشنایی میدهند حرف بزنید. فقط به خاطر داشته باشید، هیچکس از افراد پر ادعا خوششان نمیآید و وقتی سعی میکنید مدام توجه دیگران را به یک جنبه از خودتان معطوف کنید، مردم متوجه میشوند و ممکن است نتیجهگیریهایی درمورد شما بکنند که چندان خوشایند نیست. ارزش خودتان را تشخیص دهید. تصور من از خیلی از زنانی که مقدار زیادی از وقت خود را صرف لاس زدن با این و آن و حرف زدن درمورد مسائلی که در بالا بیان شد میکنند، این است که منبع اصلی اعتمادبهنفس آنها ظاهرشان است. صرفنظر از اینکه آیا حرف من درست است یا نه، من این زنها را کمتر از آنچه که واقعاً هستند پیچیده یا توانمند میبینم چون باور درونی خود آن که ظاهرشان بهترین چیزی است که دارند کاملاً آشکار است و نظر را جلب میکند و من به این دلیل چنین فکری میکنم که خودشان هم آن را باور دارند. خیلی از ما از نعمت داشتن ظاهری زیبا بهرهمند هستیم و طبیعی است که بخاطر این ظاهر، اعتمادبهنغس بالایی به دست آوریم. اما دیگر دوران دبیرستان نیست. حرف من این است که از نظر حرفهای خیلی مخرب است که بخواهیم صورت زیبایمان را مطرح کنیم. چرا؟ چون ارزش ما خیلی بیشتر از این است. ما باهوش و بلندپرواز و تواناییم. اگر بخواهیم اعتمادبهنفسمان را از ظاهرمان به دست آوریم، خیلی مهم است که آن جنبه از خودمان را در خانه بگذاریم چون مردم همان چیزی را از ما استنباط میکنند که به آنها نشان میدهیم و اگر مدام بخواهید از ظاهر خودتان تعریف کنید و توجه دیگران را به جذابیت فیزیکی خود بکشانید و با این و آن لاس بزنید، آنوقت همکارانتان شما را فردی یک بعدی خواهند دید و دیگر کسی ارزشی بر استعدادها و تواناییهای درونی شما نخواهد گذاشت. شما بیشتر از یک صورت زیبا هستید. قدم پیش بگذارید و این حقیقت را در آغوش بگیرید. عواقب وسیعتر جنسی کردن خودتان را بعنوان یک زن شاعل درک کنید. من عمیقاً باور دارم که برای همه خانمهای شاغل مخرب است اگر تصمیم بگیرند از ظاهرشان برای پیشرفت استفاده کنند. چرا میگویم "انتخاب کنند؟" چون به نظر من این یک انتخاب است. درست است، هیچکدام از ما انتخاب نکردهایم که خدا ما را چگونه بسازد، اما خودمان انتخاب میکنیم سر کار چه لباسی بپوشیم یا چطور با همکارانمان یا مشتریها ارتباط برقرار کنیم. با خودتان فکر میکنید که من میگویم زنها نمیتوانند هر چه که دوست داشته باشند بپوشند؟ درست است. منظور من دقیقاً همین است. یا فکر میکنید که میگویم زنها خودشان مسئول برخورد دیگران نسبت به ظاهرشان هستند؟ بله دقیقاً. چرا؟ چون ذات ما انسانها اجتماعی است. زنان بسیاری واکنشهای مثبتی به ظاهر خود دریافت میکنند و یاد میگیرند چطور همواره این واکنشها را از طریق چیزهای ظریفی مثل ارتباط چشمی، زبان و بدن و امثال آن دریافت کنند. آیا ناخودآگاه کارهایی میکنید که در نظر دیگران عشوه آمدن است؟ چرا از کسی که به صداقت او اعتماد دارید سوال نمیکنید؟ من واقعاً اعتقاد دارم که دوستم خودش متوجه نیست که همیشه و در همه حالت در حال عشوه آمدن است. بعد از نوشتن این مقاله، فکر میکنم که خودم را قانع کردهام که این موضوع را به او بگویم. عشوه کردن او اینطوری است: مانتوهای کوتاه و تنگ، کفشهای پاشنهبلندی که هیکل و حرکات او را بهتر نشان دهد، لبخندی متفاوت برای مردان، تماسهای کوتاه با دستها و بازوهای مردان موقع حرف زدن با آنها، نزدیکتر از حد لازم ایستادن کنار مردها، تحسین کردن آنها، خندههای متفاوت با مردان، استفاده از تنهای صدای متفاوت موقع حرف زدن با مردها، و هزار چیز دیگر. مطمئناً متوجه منظورم شدهاید. مطمئن نیستم که دوستم میداند که رفتار او را مردان نسبت به رفتار او با زنان دیگر دنیایی تفاوت دارد اما تضمین می کنم که زنان شرکتی که در آن کار میکند، به خاطر این از او خوششان نمیآید که به او حسادت میکنند بلکه به این دلیل است که از رفتار او متنفر هستند. نتیجه اینکه، اگر دختر زیبایی هستید، به این مسئله خوب فکر کنید: همان قدر که دوست دارید بخاطر زیباییتان نظر دیگران را جلب کنید، باید بدانید که هزینه زیادی برایتان خواهد داشت. وقتی نظر و توجه دیگران را به ظاهر خودتان جلب میکنید تا از طریق آن به پیشرفت حرفهای و شغلی دست پیدا کنید، حتی اگر عمدی نباشد، به پایینترین سطح زنان جامعه تبدیل میشوید، رابطهتان با زنان دیگر را خراب میکنید و توقعی ایجاد میکنید که همه زنانی که میتوانند برای جلو افتادن از بقیه عشوه بیایند، باید اینکار را بکنند. همانطور که ذکر کردیم فقط ظاهرتان نیست که به شما ارزش میدهد. نباید به مردان برای مراقبت کردن از شما وابسته شوید. سعی کنید بیشتر از آن صورت زیبایتان باشید و مطمئن باشید اگر چنین باشید زنان و مردان هر دو به شما احترام گذاشته و دوستتان خواهند داشت. موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
||