سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سربازسایبری
صفحه نخست        عناوین مطالب          نقشه سایت              ATOM            طراح قالب
گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده گروه طراحی تم کده
یه روز یه ترکه میره سبزی فروشی تا کاهو بخره
عوض اینکه کاهوهای خوب رو سوا کنه ، همه ی کاهو های نامرغوب رو سوا میکنه و میخره
ازش می پرسند چرا اینکار رو کردی میگه : صاحب سبزی فروشی پیرمرد فقیری هست
مردم همه ی کاهوهای خوب رو میبرند و این کاهوها روی دست او می مونند و من بخاطر اینکه کمکی به او بکنم اینها رو میخرم
اینها رو هم میشه خورد
این ترکه کسی نبود جز عارف بزرگ آقا سید علی قاضی تبریزی ره
...........................
یه روز یه ترکـــه میره جبهه
بعد از یه مدت فرمانده میشه
یه روز بهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازه بده بریم بیاریمش
جواب میده کدوم داداشم؟
اینجا همه داداش من هستن
اون ترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد
اون ترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری
..........................
به یه ترکه گفتند کتابی بنویس
ترکه برای تالیف آن کتاب حدود چهل سال تحقیق و مطالعه کرد و بیش از ده هزار کتاب رو تمام خوند و به حدود صد هزار کتاب، مراجعه مکرر داشت
اون برای پیدا کردن منابع و کاوش در کتاب خانه های هند، ترکیه، ایران، عراق و ...، سفرهای متعدد انجام داد و بالاخره یک کتاب یازده جلدی نوشت
این ترکه کسی نبود جز علامه امینی و آن کتاب نیز همان الغدیر بود
.........................
یه روز یه ترکه داشته ذکر میگفته
در وسط ذکر هنوز تمام نشده بود که یک حوری بهشتی با جامی در دست از سمت راست اون میاد و جام شراب بهشتی رو تعارف میکنه
اما چون ذکر هنوز تمام نشده بود ترکه به حوری اعتنا نمیکنه
حوری از سمت چپ میآد ولی بازهم ترکه اعتنا نمیکنه و حواسش رو جمع ذکر حقتعالی میکنه
تا اینکه حوری از نظر ناپدید میشه و ترکه بالاخره ذکر خدا رو کامل میکنه
این ترکه کسی نبود جز علامه طباطبایی



موضوع مطلب :

          
پنج شنبه 91 بهمن 12 :: 2:16 عصر